پهلوان نامه گیل گمیش نوشته ی: دکتر محمد رضا بیگدلی
اين افسانه ديرين تاريخي عمرش به هزاره سوم پيش از ميلاد مي رسد. پيشرين بخش آن در نخستين سده هزاره سوم پيش از ميلاد به شكل نبشته درآمده است. اما در سده هفتم همان هزاره شكل كامل و نهايي خود را بازيافت. به سال 1928 تا 1930 ميلادي متن آشوري آن به چاپ رسيد. اين حماسه از نظر پژوهش هاي ادبي و مردم شناسي جهان باستان حايز اهميت است. گفتني است كه كهن ترين متن كشف شده گيل گمش به زبان سومري است.
اين كتاب توسط: ن.ك. ساندرز و هم چنين توسط دانشمندان انگليسي، فرانسوي، آلماني و آمريكايي انجام پذيرفته است.
يادنامه گيل گمش شهريار نامدار اوراك در بين النهرين يادگاري از آن دوران شهروندي است كه كسي را در يادنمانده بود، تا آن كه درسده پيشين، باستان شناسان دست به از خاك در آوردن شهرهاي كهن خاورميانه زدند. تابه آن روزگار، از آن بخش تاريخ، كه دوره هاي دراز ميان نوح و ابراهيم را از يكديگر جدا مي سازد، تنها نشانه هايي چند در دوبند«تورات» در«كتاب آفرينش» توارۀ آمده بود واز پيام اين دوبند، نيز تنها يكي دونام در سخن همگان به گوش مي خورد كه نخستين آن يادي از نيمرود نخجيركار و ديگري نشان از برج بابل است. اكنون با دردست داشتن اين سلسله سرودهايي كه پيرامون شخصيت گيل گمش گود آمده وبه دست بشر سده بيست و يكم ميلادي رسيده است، بارديگر، دانش ماگام به ميان آن دوره گمشده باز ميگذارد.
بي گمان اين ديوان، باهمه كمبودهاي خود، جايي بسزا در دنياي ادبيات دارد، زيرا نه تنها يكهزار و پانصد سال پيش از پهلوان نامه هاي هومر، سروده شده است بلكه خود، به سبب بازگويي خوي و منش پهلوان و چگونگي افسانه اي كه بر مي شمارد، رخساره اي يكتا وبي همتا مي يابد.دراين پهلوان نامه مي توان آميختهاي از ماجراجويي مطلق، باورهاي اخلاقي و عم هايب بنيادي بشر را برداشت كرد، واين گود آمده اي بس كمياب است كه كمتر كس توانسته به چنين زيبايي درهم آورد. دربازگويي كردارهاي اين پهلوان نامه، نقش آرزوهاي ديرين بشر براي شناخت وجدان، جست و جوي پايان ناپذيرا و در راه دستيابي به دانش و گريز از سرنوشت پيش پا افتاده آدميان به گونه اي چشمگير ديده خواهد شد.
در داستان هاي «اوسانه» باختري «به ويژه يوناني» از آنجا كه پهلوانان اصلي همواره ايزدان هستند و هرگز اسير چنگال مرگ نمي شوند، پس نشانه اي از اندوهمندي «تراژدي» نيز ديده نمي شود. ليك در پهلوان نامه گيل گمش چنين نيست؛ زيرا هرگاه اورا نخستين پهلوان انساني هم نخوانيم، اما به هر شكل، نخستين آدمي است كه درچهره مردي با سرنوشت اندوهمند«تراژيك» شناخته شده است. در افسانه پهلواني او داستان زندگي هربشر انديشمند را مي توان بازخواند، وهمين هم آهنگي بازيست آدميان امروزي، كه هنوزهم براي يافتن رازهاي آفرينش و سبب هايب گردش گيتي در تكاپو هستند، گيل گمش را براي همگان ناشناخته اي آشنا مي سازد.
شايد شگفتي آور است كه افسانه اي چنين كهن با پيشينه اي تاريخي، كه به هزاره سوم پيش از زايش مسيح(ع) مي رسد،؛ بازهم بتواند بااين گونه توانمندي خواننده را درخود فروبرد و در سده بيست و يك ميلادي هم ، انديشه بخرد و نابخرد را يكسان به سوي خود بكشاند.
باآن كه درمتن كنوني افتاده هاي بسيار ديده مي شود، وشايد تا پايان كار و كاوش ها نيز بازهم اين چنين بماند، ليك تا ازن زمان هرگز حماسه اي به شيوايي آن تا پيش از اليادهومر و شاهنامه فردوسي در تاريخ آدميان نيامده است،وبا نگرش به فاصله اي كه ميان گيل گمش به هومر و فردوسي هست، اين خود برترين سخني است كه مي توان در ستودن و بزرگداشت پهلوان نامه كهن به كار گرفت.
از شواهد و نشانه هاي روشني كه در دست است مي توان دريافت كه پيشتر سرودهاي پهلوان نامه در نخستين سده هزاره دوم پيش از تولد مسيح(ع) به شكل نبشته درآمده بوده است، وشايد اين نبشته ها بازماندهاي از چندين سده پيش از دوره هاي تاريخي مورد پذيرش امروزين باشدف اما به هر شكل مجموعه كامل نهايي به سده هفتم در همان هزاره مي رسد، كه به كوشش آشورباني پال(1) باستان شناس و آخرين شهريار امپراتوري آشورگرد آورده شد.هرچند تاريخ از آشور باني پال به نام يك سردار جنگ افزوده و گشاينده مصر و شوش ياد مي كند، اما بايداورا بنيادگذار بهترين كتابخانه نوشتارهاي ادبي زمان نيز شناخت.چرا كه در گنجينه او بيشتر متن هاي كيش و ادبي همراه با رونوشت سرودها و نوشته هاي علمي دوران نگاهداري مي شد. اودرباره آنچه باز گذارده بود مي گويد كه كارگزاراني به مركزهاي دانش كهن چون بابل، اوراك و «ني پور» مي فرستاده اين گونه نوشتارها و مدرك هاي علمي را گردآورنده و هرچه را كه به زبان سومر نگاشته شده بود به«آكاديايي» و زبان هاي روز سرزمين برگرداننددرميان اين متن ها، «كه چون نوشته هاي نخستين، نگاشته و گرد آوري شده ودر كاخ من،آشورباني پال، شهريارجهان، پادشاه آشور نگاهداري مي شود».سروده اي هم كه امروز آن را پهلوان نامه گيل گمش مي نامند بوده است.اندكي پس از اين رويداد، ناگهان حماسه ناپديد مي گردد و نامه پهلوان آن از ياد مي رود، يابه خواست در بوته فراموشي مي افتد، تا آن كه در سده گذاشته، با يافته هاي باستان شناسان، گيل گمش بار ديگر روي از ميان غبار زمان بيرون مي آورد و برپايگاه پهلواني خود باز مي نشيند. جهان امروز شناسايي گيل كمش را درگام نخست بدهكار كنجكاوي هاي دو دانشمند جوان انگليسي است؛(2) و سپس بايد از تلاش هاي پژوهشگران بسياري از كشورهاي ديگر ياد كرد كه با پيوند دادن قطعه هاي خشت،نسخه برداير و برگرداندن زبان هاي كهن، كه سرودها با آن برروي خشت هاي گلين نوشته شده است، اين شاهكار را زنده كرده اند ولي نبايد پنداشت كه كار پايان گرفته است، زيرا هر ساله بازهم بسياري از واژه هاي ساختگي يا ناشناخته، پس از بازخواني، به متن افزوده مي شود.بااين همه، به راستي متن آشوري، كه به سال هاي 1928 تا 1930 رم با پايمردي كمپيل تامسون برگردان و حواشي نويسي شد وبه چاپ رسيد، هنوز پايه بنيادي پژوهش ها را شكل مي دهد.به تازگي با پخش نتيجه بررسي هاي پروفسور ساموئل كرايمر، استاد دانشگاه پنسيلوانيا، كه مجموعه نوشتارهاي سومري او تاريخ اين پهلوان نامه را به هزاره سوم پيش از ميلاد مي رساند، انگيزه اي دوباره در دوستداران فرهنگ كهن آريايي براي بازنگري دراين سروده ديده شد. زيرا اكنون، بابررسي و هم ترازي مدرك هاي بيشتر، مي توان به والايي پايگاه پهلوان نامه گيل گمش در ادبيات و مردم شناسي جهان كهن پي برد.
پي نوشت هاي:
1- پاني پال يا باني بال هر دو وجه صحيح است: آشورباني پال(669-627) ق.م سلطاني مقتدر و نخوت اماحامي دانش و ادبيات، اطلاعاتي كه به مستوردي گردآمده برالواح بسيار نقرشد.
2- درسال 1839/م جواني انگليسي به نام اوستن هنري ليارد ، به همراهي يكي از دوستان خود، آهنگ سفر از لندن به جيزيه سري لانكا«سيلان» از راه زمين كرد، ولي چون به بين النهرين رسيد، باكاوشهاي گمانه اي دريكي از تپه هاي باستاني آشور، الواحي از آثار گيل گمش كشف شد. و اولين گام براي خواندن نوشته ها را هنري راولينسون كه آن زمان افسرسياسي انگليسي در عراق بود، راولينوسن با تسلطي به سه زبان«فارسي باستاني كهن، ايلامي، وبابلي داشته آن را خواند.»
شايان ذكر است: براي آگاهي بيشتر : ر.ك. به كتاب وزين گيل گمش كه توسط احمدشاملو برگردان شده و مرتضي مميز آن را تصويرسازي كرده است.
منبع: وبلاگ دکتر محمد رضا بیگدلی