در زمان اقامتم در ایران بین سال های 1970-1969 به قسمت های مختلف آن کشور سفر نمودم.زمانی که ، در روز های 16-11 اگوست 1969 به ناحیه ی ترکمن نشین کرانه ی دریای خزررفته بودم،شاهد یک عروسی در گنبد کاووس – بزرگ ترین مرکز سکونت ترکمن ها و هم چنین یک شهر تاریخی – بودم بامعلّمی ترکمن به نام " قربان" از طایفه ی" تکه" ملاقات نمودم.اودرباره ی مراسم عروسی ترکمن ها اطّلاعاتی به من داد. این گزارش بر اساس توضیحات نامبرده فراهم آمده است.

 اگر چه مراسم و تشریفات عروسی ، قبیله به قبیله فرق می کند، همگی آن ها مشابه اند. به هر تقدیر مراسم عروسی در بین مردم تکه این گونه می باشد.

   زمانی که خانواده ای تصمیم به داماد کردن پسرشان می گیرند، مقداری گوشت گوسفند را به همراه شخصی به خانه ی دختری که ، او را به عنوان عروس در نظر گرفته اند، می فرستند. به این گوشت گوسفند در زبان ترکمنی " دوش" گفته می شود.این مرحله را می توان آغاز پیوند خویشاوندی دو خانواده تلقّی نمود ،چون اگر خانواده ی دختر به این وصلت راضی باشند، گوشت را قبول می نمایند، واگرراضی به این امر نباشند،گوشت را پس می فرستند.زمانی که توافق صورت گرفت، خانواده ها در باره ی تاریخی که باید گرد آیند،تصمیم می گیرند. درروزمعیّن شده، خانواده ها با یک دیگر ملاقات می کنند و در باره ی شروط خود بحث و گفتگو می نمایند. این صحبت ها را " دوز دادیشماق" می نامند وعمدتآ برای گرد هم آمدن افراد دو خانواده صورت می گیرد. چون وقتی که تصمیمات بر اساس سنّت ها و عرف قبیله ای که به آن تعلّق دارند ، گرفته شد، فقط برخی ازتصمیم گیری ها باقی می ماند، که بستگی به وضعیّت مالی خانواده ها دارد. در زمان گرد هم آیی ها ، روزعروسی تعیین می شود. پس از آن خانواده ها می گویند: فامیل شدیم ( قودا بولدیق).

  امروزه ترکمن های ناحیه ی خزر به دو گروه " جعفربای" و " آتا بای" تقسیم می شوند. جعفربا ی ها شب قبل ازعروسی،با تاثیر پذیری از ترک های آذربایجان " آکاردیون" نواخته و به بازی های محلّی می پردازند. این موضوع در باره ی ترکمن های تکه متفا وت است. چون آن ها موسیقی ترکمنی نواخته و به رقص می پردازند. اگرعروسی با هوای سرد مصادف شود، مراسم در چادرهای بزرگی به نام " آلاچیق"بر گزار می گردد و از میهمانان با چای و نوعی کیک به نام" قاتلاما" پذیرایی می شود.

  در روز عروسی، حول وحوش ساعت 9 تا10 قطاری از  اتومبیل ها و اسب ها ، در حالی که گروهی مرتّبآ زنگوله هایی را به صدا در می آورند، آواز خوانان و در حالی که اتومبیل ها  بوق می زنند، به سمت خانه ی عروس به راه می افتند.عروس در اتاقی است، که درش قفل می باشد. زنانی در مقابل این اتاق نگهبانی می کنند. جمعیّتی که به سمت اتاق حرکت کنند ، بدون پرداخت پول، یا هدایای کوچک قادر به وارد شدن به اتاق نیستند. پس از آنکه عروس را گرفتند، به خانه ی داماد بر می گردند. بچّه ها بر اساس سنّتی با پرتاب تخم مرغ، پیاز و گوجه فرنگی آن ها را بدرقه می نمایند. لحظه ای که عروس از ماشین( یا از اسب که با آن آورده شده) پیاده می شود، برخی ازاقوام داماد، برسرعروس" آرد"،می پا شند ، زیرا عقیده دارند " آرد" نشانه ی موهبت و نعمت الهی است. و آرزو می کنند، عروس با خودش شانس و اقبال و فراوانی و بار آوری را به خانه ی داماد بیاورد.سپس عروس شروع  می کند به راه رفتن با زنانی که در دو طرفش قرار گرفته اند.عروس در آستانه ، کمی مکث می نماید و سپس  با  پای راست خود وارد اتاق می شود.در همین حین جمعیّت همگی با هم ندا بر آورند: دولتلی گلین بولسین ( عروس خوش اقبال و سعادتمندی باشد)  در اتاقی دختران جوان دور عروس خانم گرد می آیند.بعد از ظهر، حول وحوش ساعت 2 همگی میهمانان برای صرف غذا – یعنی پلوی معروف به چکدیرمه ترکمنی – دعوت می شوند.

 پس از آن مراسم " کشتی گیری" آغاز می گردد. مردم به دور دایره ی بزرگی ، که در قسمتی از آن بزرگان و ریش سفید ها  حضور دارند، صف می کشند. مردی که صدای بلند و رسایی دارد، کشتی گیران نام آشنا را به میدان فرا می خواند، و جوانان را مخاطب قرار داده می پرسد: کدام یک از شما می خواهید قدرت خود را بیازمایید؟ مراسم کشتی گیری تا عصر ادامه  می یابد. در این فاصله مادر داماد به میهمان ها شربت تعارف می نماید. بزرگسالان و جوانان همه، شربت می نوشند، به ویژه ساق دوش های داماد برای خودشان هم، چنین روز خوشی را آرزو می کنند. آن ها این آرزو را با صدای بلند بر زبان می آورند.

    در زمان اجرای مراسم عقد، زنی از خانواده ی داماد، مرتّبآ قیچی می زند، دو زن دیگر برای کمک به او در دو طرفش می ایستند.دلیل قیچی زدن آن است که اگر دشمن حسودی در همین حین  نخی را  گره بزند،عروس و داماد نمی توانند رضایت خود را برای عقد ازدواج ، اعلام نمایند( قیچی زدن باعث بریده شدن گره های دشمنان و بدخواهان شده، ایجاب و قبول توسّط داماد و عروس درحین اجرای عقد نکاح،را میسّر می سازد. محمد قجقی).

  عروس و داماد هنوز در اتاق های متفاوتی بسر می برند. امام ( آخوند و یا ملّایی که عقد نکاح شرعی را اجرا می نماید) دو نفر را به نزد عروس می فرستد. آن ها  ابتداء" آیه ای از قرآن مجید" را قرائت می نمایند وسپس از عروس می پرسند که چه کسی را به عنوان " وکیل" خود انتخاب می نماید؟ عروس نام فردی از خانواده ی خودش را به زبان می آورد، این نام را سه بار و با صدای بلند اعلام می کند. پس از آن که افراد حاضر نام وکیل عروس را شنیدند، دو نفر دیگر نام وکیل داماد را نیز می پرسند. پس از آن امام ایشان را به عقد ازدوج یک دیگر در می آورد.

  پس از آن که مراسم رسمی و شرعی  ازدواج  به اتمام رسید،مراسم سنّتی شروع می شود. دوستان داماد شالی را دور مچ او  می بندند.هر یک از ایشان گره های سفت بر آن شال می زنند، که گشودنش بسیار دشوار است. گره ها آن قدر زیاد می شود که شال قابل رویت نیست. سپس داماد را نزد عروس می برند.     عروس سعی می نماید، گره ها ی مچ دست  داماد  را باز کند . برخی می توانند گره ها را به  سهولت بگشا یند، کسانی که قادر به باز کردن گره ها با دست نباشند، آن ها را با قیچی می برند. پس از این که گره ها گشوده شد، یکی از دوستان داماد، شلّاقی را که مخفیانه با خود آورده، به داماد می دهد. داماد شلّاق را بر بالای سرش به چرخش در می آورد. با این کار افرادی که در اتاق حضور دارند، و اکثرآ دختران جوان می باشند، فرار نموده، اتاق را ترک می نمایند. عروس و داماد رو در روی هم و در حالی که دست های یک دیگر را در دست دارند،می نشینند.زنی سالخورده،صورت آن ها را با روبنده ای می پوشاند و می گوید:

           پیراهن چیت مپوشان، نان جوین مخوران

          مگذار دندان دارنیشش بزند، وسم دار لگد ش( خطا ب به داماد)

        دست راستت در روغن زرد باشد و دست چپت درآرد سرد ( خطا ب به عروس)

   پیرزن  پس از بیان ای جملات از اتاق بیرون می رود. عروس و داماد وارد حجله ای که برای ایشا ن

آماده شده است می شوند.