"هنر و آثار مختومقلی فراغی"نگارش: خدایی جان و قربان دردی گلدیف ترجمه ی : محمد قجقی
بر اساس اطّلاعاتی که از تاریخ زندگی علمی او به دست می آید و این که در برخی از اشعارش تخلّص"
فراغی" را به کار برده، در سال 1733 در ترکمنصحرا( در استان گلستان فعلی ایران ) در روستای" حاجی
قوشان(آجی قوشان ) به د نیا آمد. نام پدرش" دولت محمد آزادی" است. طبق اظهارات خویشاوندان
مختومقلی، نام پدر دولت محمد " مختومقلی "بود و پدر او نیز" دولت محمد" نام داشت. بدین صورت در
می یابیم که نام های دولت محمد و مختومقلی، از قدیم در آن خاندان وجود داشته است.طبق روایتی
دولت محمد سلف آزادی، از آناطولی آمده در نزد خویشاوندان به کار پرداخت، بعدآازدواج نمود ومقیم
گرگان گردید. این که گفته می شود: یک ملّت ، دو دولت، ریشه در تاریخ دارد.
تخلّص دولت محمد" آزادی " است. در اشعارش از این نام استفاده کرده است. آزادی که یکی از آگاه
ترین انسان های زمان ومنطقه بود، علاوه بر زبان های ترکی ، به زبان های عربی و فارسی تسلّط
داشت. از همان دوران جوانی به حرمت علم و تقوایش با لقب" قارری ملّا" شناخته شد. این لقب به
معنای" ملّای پیر و مسن" است، اماّ این پیری، نه به سنّ ، که به " عقل و هوش" مربوط است. او به
مثابه ی شخصی که بر علوم دینی تسلّط داشت، به عنوان" مدرّس و آموزگار" کودکان به خدمت پرداخت.
در سیر و سلوک معنوی مختومقلی، پدرش نقش رهبری کننده ی بزرگی را به عهده داشت. این که در
بدو طفولیّت خواندن و نوشتن آموخت، آموزش پایه ای مدرسه ای فرا گرفت و به صوفیگری گرایش پیدا
نمود، تحت تاثیر پدر بود. حرفه ی شاعر" نقره سازی" بود. در میان مردم به عنوان سازنده ی زینت آلات
زیبا نیز شهرت پیدا نمود. این امر را برخی از مصراع های اشعارش تائید می کنند.
در دنیاهرکسی سرنوشتی دارد.اوضاع و شرایط منبعث از دور و زمان، در سرتاسر عمر انسان، همراه
اوست. برخی بدون عنایت به این وضع زندگی می کنند. گروهی با این شرایط بیرونی(محیطی) بر می
ستیزند و برای رهایی از آن شرایط و تغییر اوضاع، به هر جبرو جفایی تن در می دهند. برخی مواقع تغییر
این شرایط، ممکن و در مواردی نا ممکن است. درخیلی از موارد اندیشمندان بزرگ، قربانی آن شرایط
می شوند. بدین گونه داستان زندگی آن ها، به صورت تاریخ یک ملّت در می آید. نمونه ی یکی از این
انسان هایی که به ندرت یافت می شوند، مختومقلی است. او یکی از آن انسان هایی است که عمرش
را در مبارزه با شرایط و اوضاع به یادگار مانده از گذشته، گذرانده است.
طبق نظر برخی از محقّقین، مختومقلی در سال 1797/ م و بر اساس آخرین اطلاعات به دست آمده، در
سال 1813/ م در گذشته است.آنچه " آرمینیوس وامبری" درخصوص علّت در گذشت مختومقلی آورده،
تاریخ مرگی که عبدالرحمن نیازی، ذکر نموده،و برخی از اشعار شاعر، دلالت بر این دارند که تاریخ واقعی
درگذشت او، سال 1813/ م بوده است.
داستان زندگی استاد سخن، در عین حال ، تاریخ نقاط عطف و اساسی قرن 18/ م ترکمن ها است.از
اشعار مختومقلی می توانیم اوضاع زندگی ترکمن ها در قرن 18 / م و چگونگی روابط نظامی و سیاسی
با دولت های همسایه را دریابیم. این امر نشان دهنده ی آن است که شاعر با مردم و در پیوندی
تنگاتنگ با ایشان زیسته است.
از پیچیده ترین مسائل ترکمن ها در قرن 18/ م منازعات و کشمکش های موجود بین طوایف و اقوام
ترکمن بود. یک طایفه مستقل از دیگر طوایف زندگی می کرد. به نظر می رسد در آن دوره روابط
خویشاوندی و ضروریّات حیاتی هم چون وصلت بین طوایف، دچار وقفه و رکود گشته بود. چون اوضاع
سیاسی و نظامی قبایل نیز به همان شکل بود، در مقابل تهاجم بیگانه، هر طایفه و منطقه مجبور بود، با
توان و نیروی خویش به مقابله برخیزد.طایفه ای به یاری طایفه ی دیگر بر نمی خاست.قطعآ این امر برای
متجاوزین خوشایند بود.بدین خاطر سرزمین ترکمن ها در قرون 18 و 19/ م به تمام معنا به صورت یک
میدان جنگ، در آمده بود.شاه ایران، خان خیوه، امیر بخارا و دولت روسیه ی تزاری به ترتیب به تهاجم
علیه ترکمن ها پرداختند.برخی مواقع در یک زمان مورد حمله ی قشون دو دشمن قرار می گرفتند. بدین
گونه، ایاّم صلح و آرامشی که ترکمن ها در سایه ی آن به کشاورزی و دامداری،می پرداختند، بسیار
کمتر و کوتاه تر از ایّامی بود، که مجبور بودند سوار بر اسب، به جنگ بپردازند. در این اوضاع تشتّت و
مشقّت ،مختومقلی با سرودن این ابیات: اگر ترکمن ها در امری متّفق شوند، دریای قلزم و رود نیل را
خشک خواهند کرد، تمام طوایف را به جمع آمدن زیر یک پرچم و تشکیل یک دولت، فراخواند. قبل از
مختومقلی و بعد از او هم ، خردمندان بزرگ و شاعران وطن دوست،زیسته اند. امّا در نزد آن ها مفهوم
وطن و دولت و عدم وجود دولت ، در چهارچوب محدودی باقی مانده بود.
دعوت همه ی طوایف ترکمن به وحدت، تّلقی همه ی اراضی ترکمن ها به عنوان وطن، اتّکا به توان و
قدرت ملّت، وجوه تفاوت وی به عنوان شاعر با سایرین می باشد.دعوت شاعر برای وحدت ملّی، برای
ترکمن هایی که در چهار چوب ترکمنستان می زیند ،به عنوان اوّلین کوشش انجام شده پس از تجزیه ی
امپراتوری سلجوقیان و به دنبال پنج شش قرن پراکندگی و بی نظمی، تاثیر مهمّی در تاریخ قوم ترکمن بر
جای گذاشته است.هم به این سبب بود که در قرن 18/ م همه ی ایلات و طوایف و عشایر،مختومقلی را
، به مثابه ی پاره ای از اعضای خویش قبول نمود.این وضعیّت را پروفسور و.و. بارتولد، این گونه توضیح می
دهد: مختومقلی که اصلآ از طایفه ی گوکلان بود، به صورت شاعر ملّی همه ی طوایف ترکمن و از جمله
ترکمن های استاوروپل در آمد.
اگر ضرورت داشته باشد در خصوص ملّی گرایی سخن برانیم، باید بگوئیم که اندیشه ی ملّی گرایانه ی
شاعرخردمند، فقط محدود به یکپارچگی وطن نبوده است. او شاعری است که در فضای آداب و رسوم،
عادات قدیمه و باورهای دینی تنفّس کرده و اشعارش را بر مبنای آن ها خلق نموده است. می توانیم
بگوئیم که همه ی اشعار شاعر، بیان شاعرانه ی روح ملّی است. اگر از بحث زندگی روز مرّه ملّی مردم و
مسائلی که ملّت را رنج می داده، چشم پوشی نمائیم، او به اتّکای ابداعاتی که در شعر ایجاد کرد،
انقلاب بزرگی در روحیه ی مردم ایجاد نموده است. تا دوره ی مختومقلی سنّت و شیوه ی کتابی، یعنی
اسلوب مبتنی بر رسم و عادت چغتایی، بر ادبیات ترکمن سلطه داشت.حتّی کتاب مشهور پدرش، دولت
محمد آزادی با عنوان" وعظ آزادی" هم با روش ثقیل کاربرد واژگان عربی، فارسی و ترکی باستانی
نگاشته شده است.آن شیوه علیرغم زیبایی، فقط برای تعداد معدودی از افراد تحصیل کرده، قابل فهم و
درک بود، و درزمینه ی خلق آثار مرتبط با مردم، آثاری کم ارزش و ناقص به دست می داد،زیرا اصول و
مبانی این زبان ادبی ، ترکی شرقی ( قبچاق ) بود، درحالی که زبان ترکمنی به ترکی غربی ( اوغوز )
تعلّق دارد. مسئله ی اساسی درک مردم و به حرکت و جنبش در آمدن ایشان بود.در غیر اینصورت انجماد
و رکودی که در طیّ قرون تداوم یافته بود، امکان نداشت بر طرف شود.استاد سخن این حقیقت سیاسی
را هم از آغاز سال های جوانی درک نمود، اسلوب شاعرانه ی پدر را به کناری نهاد و به سبک شاعرانه
ی مردمی توجّه نمود. به نظرما، کسی که مختومقلی ازاوعلم وفیض فراگرفت،دولت محمد آزادی بود،امّا
الگوی شعریش، داستان گوُراوغلی ، می باشد.
بدینسان مختومقلی مورد تقّدیس مردم ،از درون وحدت تمام عیار ایشان، به شکل خردمندانه ای شکل
می گیرد.مردم اشعار مختومقلی را، حفظ می کنند، آن اشعار بزودی در بین همه ی ترکمن ها رواج می
یابد. بخشی ها و نوازندگان آن ها را به صورت آهنگ و آواز در آورده اجراء می کنند.بدین گونه مختومقلی
به سرود و آواز ( آیدیم ) تبدیل شد.او با اشعار دنیوی و مملو از روح ملّی پر عمقش، یک رستاخیز ملّی
فکری - روحی در میان مردم پدید آورد. بدین خاطر نام و اشعار مختومقلی، هم از زمان خود وی، جنبه ی
مقدّس یافت. مثلآ خواننده ی شعر ( تورغول دییدی لر ) این عارف بزرگ، تردیدی به خود راه نمی دهد که
مختومقلی این تقدّس را هم از ابتداء و به لطف ایزد منّان دریافت کرده است.
آرمینیوس وامبری در کتابش" سفری در خانات آسیای میانه" در خصوص نگرش ترکمن ها نسبت به
مختومقلی می نویسد" کتاب او برای دوره ای طولانی، پس از قرآن ، به صورت اوّلین کتاب ترکمن ها در
خواهد آمد". سیاح دانشمند اشتباه نکرده بود.اشعار و آثار مختومقلی در میان ترکمن های قرن 21/ م
هم پس از قرآن، در مرتبه ی دوم قرار دارد.فکر می کنیم اگر نسل های آتی اشعار فراغی را بخوانند،
ایشان هم صحّت اظهارات وامبری را تائید خواهند نمود.زیرا اشعار او فقط به گذشته و حال مربوط نیست،
دربر گیرنده ی آینده نیز می باشد. مشکلات و معضلات نسل های آتی و راه گشایی های عارفانه ی او
برای حلّ آن معضلات ، در اشعار وی نهفته است.می توان گفت اشعار و آثار استاد سخن گنجینه ای
نیست که در خزانه، بدون حرکت و راکد مانده باشد،بلکه میراثی است که عینآ در متن زندگی جاری و
ساری است. مختومقلی با به نظم کشیدن تعداد زیادی از آیات و احادیث، اشعارش را به صورت ناشر این
منابع لاهوتی در آورده است.
او در دوره ای که اراده ای برای تخریب و طرد ارزش های معنوی وجود داشت، با اشعار پر مغزش به شکل
گیری و تداوم زندگی معنوی جماعات بزرگ انسانی خدمت نموده است.برخی از منابع می نویسند که
پدرش و خود وی ، شیخ طریقت نقشبندی در منطقه شان بوده اند. مختومقلی در برخی از اشعارش ،ردّ
و نشانی از مقام معنوی پدر و سیر وسلوک خویش به دست می دهد. البتّه از ما بر نمی آید که بگوئیم
آیا او از جمله ی اولیائی است که کرامتش هنوز هم ادامه دارد یا نه؟ امّا به جرئت می توانیم بگوئیم که
اشعارش تاثیر خود را هم چنان حفظ نموده اند.
ترکمن ها می گویند، چیزی نیست که مختومقلی نگفته باشد.در قرن 18/ م هم چنین می گفتند،
امروزه هم چنین می گویند. این سخن پر محتوا و پر مغز است.با کمال تاسّف همه ی اشعار شاعر به
دست ما نرسیده است..امّا آنچه باقی مانده است، کفایت می کند تا بگوئیم ، که در آن سخن مبالغه ای
در کار نیست.هیچ مسئله ی مربوط به اوضاع مادّی و روحی انسان نیست که او در آن مورد سخن نرانده
باشد.بدین جهت می توان ادّعا کرد که اشعار مختومقلی دایرة المعارف زندگی انسان بوده و می باشد.
مختومقلی به شکلی متعادل به دنیا و عقبی خدمت نموده است. از نواقص و کاستی های دنیای انسان
ها انتقاد و اخلاق پسندیده و حسن سلوک ایشان را مورد تمجید قرار داده، این اندیشه ها را مبنای
نقطه نظرات حیاتی و فلسفی خود نموده است.
ترکمن ها در مورد کسی که در بیان اندیشه و فکر انسان،بسیار متبحّر باشد، می گویند، انگار از "ما
فی الضّمیر " من کاملآ اطّلاع دارد. مختومقلی عارفیست که در کنار مردم عادّی،با مسائل دنیائی دست
و پنجه نرم کرده، لذا به سادگی به درون قلوب مردم راه یافته است. بدین گونه آنچه را که همگی
شاعران،در طی هزاران سال و پس از عبور از گذرگاه اعصار– از بُعد غرور ملّی و ادب واکرام،تربیت اخلاقی
و رفتاری- نتوانسته بودند به مردم ارائه دهند، به آنها داده است. بدین خاطر است که او مختومقلی
است.
شاعر اندیشمند و آگاه-که از نظر تربیتی صاحب مکتب است- در زمینه ی موضوعات معنوی به تدریس و
آموختن ادامه داد.با ارائه و دقّت نظر در یکی دو شعری که تقدیم خواهیم نمود،این موضوع را ، به وضوح
روشن خواهیم نمود. اگر چه دوره ای نبوده که تربیت الهی لازم نبوده باشد،امّا کاملاّ آشکار است که در
قرن دهشتناک 18/ م ، ضرورت آن بیشتر بوده است.پُر بی راه نخواهد بود، اگر بگوئیم که اندیشه های
شاعرانه ی الهی او برای انسان امروز- که زندگی ساده اش را از دست داده است- نیز به همان میزان،
ضروری و ارزشمند است.
شاعر سعی نموده است تعادلی بین موضوعات دنیوی و اُخروی بر قرار نماید، امّا آن ها را مستقل و بدون
ارتباط با یک دیگر ندیده است.آن ها را در هم تنیده است و هم چون تار و پود قالی به هم بافته است. به
همین خاطر است که مختومقلی در زمان حیاتش، هم به عنوان پشتیبان مردم فقیر، و هم به عنوان
مشاور افراد تحصیل کرده ، پذیرفته شده است.مختومقلی از عرفائی است که امروزه و در عصر اینترنت نیز
از حرمت و احترام ویژه ای برخوردار می باشند.اگر فردا، آدمی زاد از اندیشه، عقیده، اخلاق و افکار الهی
خود، یک سره دست نشُسته ، تبدیل به یک آلت و ابزار تکنولوژیک نگردد، در آینده هم چنین خواهد
شد.چرا که در شعر های مختومقلی، زندگی خردمندانه حضور و تداوم دارد.
مختومقلی ضمن این که شاعر همه ی اعصار است، شخصیّتی با کرامت برای انسان هائی با سنین
گوناگون می باشد.اگر اشعار مختومقلی را در سنین جوانی بخوانی،مسائل مرتبط با خود و راه حل های
زیبای آن ها را می یابی، و درسنین بالاتر، در ایّام پیری هم به همان شکل . مخلص کلام، مختومقلی
شاعری است برای همه ی فصول و دهور.ضمنآ به جرئت می توان ادّا کرد، که اشعار مختومقلی بیشتر از
آن که در دستان مردم باشد، بر زبان ایشان جاری است. در بالا سعی نمودیم که علّت این امر را توضیح
دهیم.
بارتولد گفته است، مختومقلی شاعر ملّی است. در میان ملل ترک ، تنها ترکمن ها هستند که شاعر
ملّی- یعنی مختومقلی – دارند. مختومقلی شاعری جهانی است. ملّی گرائی او، جوهر اشعار اوست،
ثمره و حاصل شعرش، مضامین فلسفی و انسان دوستی اوست، که بعد جهانی دارد. برای توضیح این
مطلب، می توانیم سیب، زرد آلو و دیگر میوه ها را مثال بیاوریم. هسته در درون میوه است و عمومآ در
وسط آن قرار دارد. هسته همه ی ویژ گیها و خصوصیات، بر و بوم وطن، هوای آن، آبها و باغاتش را در
خویشتن گرد آورده است.خوشمزه بودن میوه، تابعی است از برکت وجود هسته.
آشنائی کشور های اروپائی با اشعار مختومقلی در نیمه ی اوّل قرن 19 آغاز شد.الکساندر خودزکو-
بوریکو، سه شعر مختومقلی را در لندن ، به انگلیسی چاپ نمود. بعد آرمینیوس وامبری- دانشمند
مجارستانی به عنوان مامورانگلستان-در لباس درویشی، درآسیای میانه، از جمله در ترکستان به
سیاحت پرداخت. او 40 شعر از اشعارمختومقلی را گرد آوری نمود و در سال 1879 در لایپزیگ۳۱ شعر اورا
به زبان های ترکمنی و آلمانی و بخش هائی از 9 شعر اورا ، با عنوان" زبان ترکمنی و دیوان مختومقلی"
به صورت یک کتابچه ، چاپ نمود.
بعدآ اشعار مختومقلی رواج و رونق یافت.امروزه مختومقلی به عنوان شاعری که در جهان معروف است،
شناخته می شود. این موضوع را سخنان برخی از دانشمندان و هنرمندان مشهور، تائید می نماید.
جهت اطلاع نمونه هائی را متذّکر می شویم.
پروفسور آ. ی. کریمسکی: مختومقلی برای تمام طوایف پراکنده ی ترکمن،ارزش یکسانی دارد و به
عنوان شاعری ملی پذیرفته شده است.
چنگیز آیتماتوف نویسنده ی نامدار قرقیز: من می گویم « مختومقلی ما» چرا که در آن دوره، یعنی در
عصر مختومقلی، وی به عنوان جلوه ای از تقدیر و سرنوشت، نابغه ی ادبیات، در قلمروی ترکمن ها ،
به ظهور پیوست. در همه ی آسیای میانه شهرت یافت. انوار این نابغه ی ادبیات ترکمن، به ما، ملل برادر
و همسایه نیز رسید. بدین خاطر، به جرئت می توان گفت که، قرن 18 / م در ترکستان، عصر شعر
مختومقلی است.
شاعر قایسین قولیف: مختومقلی همانند همه ی شاعران بزرگ، به مسئولیت شاعرانه اش وفادار بوده
است. بدین خاطر است که او ، در مرحله ی اوّل شاعر ملّتش ترکمن ها است. ، در مرحله ی بعد، او
شاعر مشترک ما شد ، شاعر تمام ملّت های ما شد. شاعر همه ی انسان ها گردید.
بر اساس سنّت های مرسوم، ما هر چیز متعالی را به کوه« البوروس» تشبیه می کنیم. من می خواهم
مختومقلی و شعر اورا به این کوه شامخ و مرتفع تشبیه نمایم. ما مختومقلی را صرفآ شاعری ترکمن
نمی دانیم. او را به عنوان« البوروس» شعر دنیا می پذیریم. انعکاس صدای رسای شاعرانه ی فراغی، در
وادی ها و مرغزاران قفقاز طنین انداز می شود.
اشعار استاد ابیات محتشم، یک بار دیگر این موضوع را که هنر ژرف ملّی می تواند به عنوان« هنری
جهانی» پذیرفته شود، تصدیق می کند.مختومقلی با قدرت و مضامین فوق العاده اش، قابلیت ها،آزادی
خواهی و متانت پایان نا پذیر قوم ترکمن را نشان می دهد و به صورت نماد توانی های هنری آن ها در
می آید.
شاعر ناظم حکمت: در اصل مختومقلی شاعر من است. من به عنوان شاعر از مختومقلی فراوان می
آموزم. مختومقلی پدر من نیز هست. استادم نیز.
پروفسور ذ کی احمدوف : ذکاوت مختومقلی، ستاره ی درخشان فکر و روح انسانی است. ما ادّعا می
نمائیم که در قزاقستان مختومقلی از مشهورترین و محبوب ترین شعراء می باشد.