كتاب در ايران سازمان اسنادو کتابخانه ملّی جمهوری اسلامی ایران
كتاب در ايران. پيشينه تمدن مكتوب در ايران در اين نوشته در سه بخش بيان شده است: 1) دوران باستان (از آغاز تا ورود اسلام)؛ 2) دوران اسلامي (تا قرن 14 هجري)؛ و 3) دوران معاصر (قرن 14 هجري به بعد).
1. از آغاز تا ورود اسلام به ايران. ايرانيان باستان نوشتههاي خود را بر روي سنگ و يا الواح گلي، زرين و سيمين، و گاه بر پوست دباغي شده گاو مينوشتند. سنت نوشتن بر پوست گاو، يادگار دوران مهرپرستي ايرانيان بود و در آيين زرتشت نيز ادامه يافت، چنانكه اوستا نيز بر پوست گاو نوشته شده بود (6: 6؛ 10: ج1، ص302؛ 35: ج2، ص8-9). ابن نديم در الفهرست ميگويد كتابهايي از جنس پوست را كه در 250ق. از دژ سارويه اصفهان بهدست آمده، خود ديده است كه براي گندزدايي و استفاده به بيت الحكمه بغداد فرستادند (4: 438-440). حمزه اصفهاني (280؟-360؟ق.) نيز اين را تأييد كرده و كتابها را پنجاه عدل (هر عدل برابر يك لنگهبار) ميداند.
بهعلت گندزدايي پوست گاو در مكانهاي مرطوب، ايرانيان از پوست نرم و مقاوم درخت خدنگ (= توز) نيز براي نوشتن استفاده ميكردند (34: ج 2، ص 3027). ابن نديم همچنين ميگويد اسكندر دستور داد از آنچه در ديوانها و خزينههاي اصطخر بود، رونوشت برداشتند و به زبان رومي و قبطي برگردانيدند و سپس آنچه را كه به خط پارسي (كه به آن كشتج ميگفتند) بود، به آتش انداخت و كتابها و ساير چيزهايي كه از علوم و اموال و گنجينهها و علما بهدست آورده بود، به مصر روانه داشت (4: 436). واژه معادل كتاب در ايران باستان، مثل بسياري از اديان ديگر، اسم عام "كتاب مقدس" بوده است و صاحبان آيين، "صاحبان كتاب" بودهاند. خط و سواد نيز كه لازمه كتابت و فهم متون ديني بوده، مقدس به شمار ميرفته و از اينرو در انحصار موبدان (روحانيون زرتشتي) قرار داشته است (20: ج 1، ص 720).
در زمان سلطنت انوشيروان ساساني (531-579م.)، بهدنبال تأسيس دانشگاه جندي شاپور كتابهايي از زبانهاي هندي، سرياني، و يوناني از جمله خداينامه، كليه و دمنه، هزار افسانه، سندباد نامه، ويس و رامين، آييننامه، و تاجنامه به پهلوي ترجمه شد (6: 9؛ 10: ج 1، ص 123). بزرگمهر رساله پهلوي پندنامك را نوشت (13: ج 1، ص 426) و برزويه نيز كتاب كليه و دمنه را از سانسكريت به زبان پهلوي ترجمه كرد (12: ج 1، ص 706-707). بسياري از اين كتابها در نخستين قرون اسلامي از پهلوي به عربي ترجمه شدند. به نوشته ابن نديم در موضوعات پزشكي، سياست، فنون جنگي، و داستان كتابهاي بسياري از پهلوي به عربي ترجمه شد (28: ج 8، ص 149).
2. از ورود اسلام تا دوره معاصر. با ظهور اسلام و تشويق مسلمانان به فراگيري قرآن، حديث، و دانشهاي سودمند، بسياري از مسلمانان، از جمله ايرانيان به كسب دانش و تأليف و تصنيف پرداختند. از نخستين قرون اسلامي، صنعت كاغذسازي در بسياري از شهرهاي ايران رواج يافت. درباره انواع كاغذ كه در آن زمان توليد ميشد، نظير كاغذ سمرقندي، آملي، خراساني، بخارايي، و اصفهاني. در الفهرست ابن نديم و معجمالبلدان ياقوت حموي سخن رفته است (27: ج 2، ص 2144).
با توسعه حلقههاي درس در مساجد و مدارس ديني و رشد و گسترش تأليف و تصنيف كه از قرن دوم هجري رو به ازدياد گذارد، بهتدريج كتابخانههاي متعدد در مساجد و مدارس تشكيل شد (21: ج 1، ص 390، 395) و بسياري از پادشاهان، امرا، بزرگان، عالمان، و دانشمندان در حد توان و علاقه خود، مجموعهها و كتابخانههاي باشكوهي ترتيب دادند. پادشاهان، اميران، و اغلب شاهزادگان و حكام در تكريم علما، ادبا، شعرا، دانشمندان، و هنرمندان ميكوشيدند و از حمايتهاي معنوي و مادي در حق ايشان دريغ نميورزيدند. وجود وزراي دانشمند و با تدبير در دربار پادشاهان ايراني، ترك، و مغول موجب دلگرمي و تشويق نويسندگان و هنرمندان بود و برخي از آنها خود عالم، هنرشناس، و شيفته دانش وهنر بودند (21: ج 1، ص 399؛ 6: 11).
در كتابخانه برخي از پادشاهان، امرا، و وزراي هنردوست، هميشه گروهي از كاتبان، نسخهپردازان، نقاشان، تذهيبكاران، و صحافان مشغول بهكار بودند (29: ج 1، ص 181). در دربار تيموريان هرات در قرن نهم و اوايل قرن دهم هجري بر اثر تشويق پادشاهان و شاهزادگان تيموري چون سلطان حسين بايقرا و سلطان ابوسعيد و نيز وزير دانشمند و هنرپروري چون اميرعليشير نوايي، گروه كثيري از هنرمندان، كتابآرايان، صحافان، مجلّدان، و جز آن مشغول بهكار بودند، چنانكه در دربار بايسنقر ميرزا در هرات، بيش از چهل نفر از خوشنويسان، نگارگران و تذهيبكاران برجسته اشتغال بهكار داشتند كه از جمله آنها ميتوان به محمدعلي تبريزي، خوشنويس معروف و كمالالدين بهزاد، نگارگر مشهور اشاره كرد (5: 14-15؛ 29: ج 1، ص 181).
در دربار صفويان و قاجاريان نيز هميشه گروهي از اين هنرمندان حضور داشتهاند و "منشي گري"، "محّرري" و "مجلّدگري" از مناصب رسمي تيموريان و صفويان (23: 64؛ 33: 24-25)؛ و "صحافباشي" از مناصب رسمي دربار قاجاريان بوده است (7: 79-80).
در كتابسازي و كتابآرايي*، فنون و هنرهاي متعددي چون كتابت (خوشنويسي)، نگارگري، تذهيب،تشعير، زرافشاني، وصّالي، و صحافي وتجليد دخيل بوده كه هر كدام شاخهها و انواع گوناگوني داشته است (30: شانزده).
فنون كتابسازي و كتابآرايي در تمام دوران اسلامي در ايران رواج داشته و گروه زيادي بدان حرفهها اشتغال داشتهاند. مثلا وراقي و صحافي در دوره اسلامي از پيشههاي ارجمند بود. در بسياري از شهرها اين حرفه چندان رواج داشت كه بازاري مخصوص به آنها موسوم به "بازار وراقان و صحافان" وجود داشته است (6: 11). "هنر مجلدگري و صحافي نيز چندان معتبر بود و وسعت داشت كه در بعضي از شهرها، نام بازار صحافان، همطراز نام بازارهايي بود كه صاحبان پيشههاي مهمتر در آنها كسب و كار داشتند. ابن اسفنديار در قرن 7ق. از "رسته صحافان" نام برده و در درّه الاخبار و لمعه الانوار (تأليف: قرن 6) از بازار صحافان ياد شده است و در تاريخ جديد يزد (تأليف: 862ق.) نيز نام بازار صحافان آمده است" (7: 80).
عمر رضا كحّاله و ايرج افشار، نام تعدادي از وراقان و احمد طاهري عراقي نيز نام بيش از سي نفر از صحافان و مجلدان معروف دوره تيموريان، صفويان، و قاجاريان را برشمردهاند (23: 63-71).
در اغلب شهرها نيز بازار كتابت و اِستِنساخ و ورّاقي رونق داشت (7: 77). بسياري با انگيزه ثواب ديني و به نيت تبرّك و تيمّن به استنساخ متنهاي مقدس ميپرداختند. چنانكه اينك نسخههايي از اين متون به خط پادشاهان و اميران وجود دارد.
دانشوران نيز براي اهداف شخصي به استنساخ كتب ميپرداختهاند. آثاري كه اينان استنساخ كردهاند امروزه ارزش فراوان دارد. الفهرست ابن نديم و رياضالعلماي ميرزاعبدالله افندي اصفهاني سرشار از ستايش و تمجيد از نسخههايي است كه بهدست يكي از دانشمندان يا به دست خود مؤلف استنساخ شده است (29: ج 1، ص 180-183).
بسياري از كاتبان و دبيران، مشاغل حساس و گاه مقامهاي بلند اداري نظير وزارت و رياست ديوان را برعهده داشتهاند. شرح حال برخي از آنها در منابعي نظير كتاب الوزرا و الكتّاب جهشياري و ادبالكاتب ابن قتيبه، عقد الفريد ابن عبدربّه، صبح الاعشي قلقشندي، و دستور الكاتب ابن هندوشاه آمده است. ارزش مادي هر كتاب، با انتساب آن به مؤلف اصلي و يا به يكي از شاگردان و يا دانشمندان مبرز و معتبر بالا ميرفته است (6: 14). كتابهاي خطي در ابعاد و اندازههاي گوناگوني بودند كه به آن قطع ميگفتهاند.
گروه ديگري از مؤلفان و مصنفان ــ كه غالبآ از فقها و محدثان بودند ــ از درآمد، موقوفات، و نذورات افراد ثروتمند نيكوكار معيشت ميكردند. بدين ترتيب آنچه كه امروزه بهنام "حقالتأليف" معروف است، درگذشته بدان وسايل تأمين ميشد و راه تأليف و تصنيف و توليد كتاب را هموار ميكرد (19).
گاه كتابهاي نفيس و ارزشمند را پادشاهان به يكديگر هديه ميدادند. چنانكه شاهان تيموري سفيران و نمايندگان را با كتابهاي نفيس بهعنوان هديه راهي ميكردند تا شايد ادبپروري و هنردوستي و هنرمندي كتابآرايان و نسخهپردازان دربار خود را نشان دهند (9: 58).
در سدههاي پيشين پاي كتابسازان ايراني به قلمرو كشورهاي ديگر نيز رسيد. همايون ]بابري[ پادشاه هند كه به دربار ايران پناهنده شده بود، در مراجعت هنرمندان ايراني را كه بيشتر از كتابسازان، جلدسازان، و تصويرگران معروف بودند، با خود به هند برد و يا بعدآ مخفيانه به هند طلبيد. اين ابتكار موجب رواج و بسط هنر و فرهنگ ايراني، بهويژه هنر كتابسازي و صورتگري به تقليد ايران در هند شد. سلطان سليم عثماني پس از درهم شكستن شاه اسماعيل صفوي، بيش از يك هزار هنرمند تبريزي، اصفهاني، هراتي، شيرازي، و خراساني را به قهر يا ميل، روانه پايتخت خويش ساخت تا هنرهاي ايراني را به نوآموزان ترك بياموزند. ارنست كونل (1882-1964)، هنرشناس معروف آلماني، مكتب قسطنطنيه در هنرهاي صحافي، جلدسازي، و صورتگري را زاده مكتب تبريز عهد صفوي ميداند. چنانكه احمد زكي وليدي طوغان (1890-1970)، كتابشناس مشهور ترك مينويسد كه تنها در كتابخانه توپكاپي سراي تركيه، 12 نسخه نفيس ديوان حافظ، 34 نسخه ديوان عبدالرحمن جامي، 16 نسخه از ديوان اميرعليشير نوائي و سلطان حسين بايقرا، 75 نسخه خمسه نظامي، 42 نسخه شاهنامه فردوسي و نسخههاي بسيار ديگري با جلدهاي نفيس ديده است (5: 17-19).
پادشاهان و شاهزادگان صفوي به هنر اهميت ميدادند. پس از فتح هرات، هنرمندان معروف آن شهر از جمله كمالالدين بهزاد را براي تهيه كتابهاي نفيس با خود به تبريز (پايتخت) آورد. شاه عباس اول صفوي دارالصنايع تبريز را به اصفهان منتقل كرد و خوشنويسان، مصوران، مذهبّان، جلدسازان، زرافشانان، و حلكاران را براي خلق آثار ارزنده هنري در كتابخانه سلطنتي گرد آورد (21: ج 1، ص 401-402).
"شيراز دوره كريمخان زند نيز، مجمع نقاشان و مذهبان و خطاطاني شد كه برخي از آنان بازمانده اواخر عهد صفوي بودند. نقاشان و مذهبان بسياري چون علياشرف، آقازمان، آقاصادق، و آقاباقر جلدهاي روغني ميساختند.
هنر دوره قاجاري دنباله مكتب شيراز عهد زنديه است. قاجاريان هنرهاي ايراني را از طريق خط و نقاشي و تذهيب و تجليد ترويج ميكردند. شاهزادگاني كه در اين شهر و آن شهر بودند و طبقهاي از ديوانيان و حكام و اشراف هم كه زندگي تجملي يافته بودند، خريدار هنر بودند. در اين عهد، نقاشي پيشرفتي شگرف كرد و نقاشان نامي ظهور كردند كه برخي از آنان فرنگ ديده بودند يا اقلا با كار فرنگيان آشنا بودند. به سبب پيشرفت نقاشي، جلد روغني نيز كمال و رواجي يافت و نقاشان و مذهبّان جلد روغنيساز بسيار شدند ]...[ در عصر قاجاري جز تهران، در شهرهاي اصفهان و مشهد و شيراز و تبريز، صحافان و مجلداني بودهاند ]...[ پس از مشروطه به سبب رواج روز افزون چاپ و علل ديگر، اغلب هنرهاي كتابي متروك شد. خط رو به سستي نهاد و تذهيب را تباهي گرفت و تجليد را شيرازه بگسست. استادان بازمانده از عهد قاجاري، پريشان حال زيستند و هنر خود را به شاگردي ناآموخته درگذشتند. تني چند باز ماندند و پاسداران و حافظان اين هنرها شدند" (23: 68-71).
متأسفانه بسياري از آنچه كه بدينگونه در طي سدهها تهيه شد در معرض آسيبها و بلاياي طبيعي و انساني فراواني قرار گرفت. رطوبت و آتش و خاك و حشرات، بسياري را از بين بردند، اما آسيبهاي انساني بيشترين صدمات و لطمات را به آنها وارد كرده است.
در نزاعهاي فرقهاي و يا جنگهاي ميان پادشاهان و اميران و يا بهواسطه مخالفت با محتوا، بسياري از كتابها و كتابخانهها در آتش سوختند، مثلا در حملات محمود غزنوي، غُزها، مغولان، و افغانان بسياري از كتابها را به آتش زدند و يا آب به كتابخانهها افكندند. از قرن دوازدهم هجري به بعد، تعداد زيادي از نسخ خطي نفيس و ارزشمند فارسي، توسط جهانگردان، مجموعهداران، و يا مأموران سياسي خريداري و از كشور خارج شد و در يك مورد مجموعه ارزشمند و گرانبهاي بقعه شيخ صفيالدين اردبيلي را روسها غارت كردند (6: 13؛ 21: ج 1، ص 400-402؛ 31: 219-220).
عتيقهخران داخلي نيز كتابهاي نفيس را اوراق ميكنند و با دستكاري و تصويرگذاري، به قيمت گزاف به جهانگردان خارجي ميفروشند.
3. دوره معاصر. چاپ سربي (حروفي)، نخست در 1227ق. در تبريز داير شد و مدتي بعد كتاب فتحنامه با چاپ حروفي منتشر گرديد. پس از آن ميتوان از مآثر سلطاني عبدالرزاق بيك دُنبلي (اواخر رجب 1241ق.) و رساله آبلهكوبي ياد كرد كه اندكي پس از آن انتشار يافت (2: ج 1، ص 231؛ 6: 23). ظاهرآ در همان وقت كه در تبريز چاپخانه سربي داير بود، چاپخانه ديگري در تهران در حدود 1240ق. داير بوده است بدون آنكه چاپخانه تبريز به تهران منتقل شود. از نخستين كتابهاي چاپ حروفي تهران ميتوان از محرّقالقلوب (1239ق.)، عينالحيات، و حياتالقلوب در 1240ق. نام برد (2: ج 1، ص 232). قديميترين كتابي كه به زبان فارسي با چاپ حروفي منتشر شد، دو كتاب داستان مسيح و داستان سن پيدرو بود كه با ترجمه لاتين در 1049ق. در ليدن هلند به چاپ رسيدند (20:6). گرچه چاپ سربي زودتر از چاپ سنگي در ايران داير شد، اما پس از چند سال جاي خود را به چاپ سنگي داد و اين صنعت به مدت شصت سال در تهران، تبريز، اصفهان، شيراز، مشهد، و چند شهر ديگر داير بود (2: ج 1، ص 232).
توليدكنندگان كتاب (= باسمهچيان) توانستند از هر كتاب 800 تا بيش از 1000 نسخه به چاپ برسانند (6: 27). شمارگان زياد و نامرغوب بودن كاغذ و جلد، و ظهور كتابهاي چاپ سنگي، موجب دسترسي وسيع به كتاب شد. برخي، نخستين كتاب چاپ سنگي را قرآن به خط ميرزا حسين خوشنويس به سال 1248ق. در تبريز ميدانستند (2: ج 1، ص 232؛ 11: ج 1، ص 709). اما امروزه نخستين كتاب چاپ سنگي را جهاديه (يا جهاديه صغير كه تلخيص جهاديه كبير يا همان احكام الجهاد و اسبابالرشاد) تأليف ميرزا بزرگ قائم مقام در 1234ق. در تبريز ميدانند (26: 85).
نخستين كتاب چاپ سنگي در تهران ديوان عبدالوهاب معتمدالدوله نشاط يا ديوان غزليات حافظ بود كه در 18 محرم 1254ق. چاپ شده است (2: ج 1، ص 233). اما برخي ديگر، نخستين كتاب چاپ سنگي تهران را المعجم في آثار ملوك العجم دانستهاند كه در 1259 ق. چاپ شده است (6: 24؛ 11: ج 1، ص 709).
اما چاپ كتابهاي فارسي در خارج از ايران زودتر شروع شد. شاردن ميگويد در 1087ق. كتابهاي فارسي چاپ شده در خارج از كشور را به نظر شاه رسانده است (2: ج 1، ص 229).
خط كتابهاي چاپ سنگي بيشتر نسخ و نستعليق و گاهي شكسته بود و كاغذ آنها، غالبآ روسي و روزنامه مانند بوده و گاهي هم از كاغذهاي فرنگي ديگر استفاده ميشده است.
كتابهاي چاپ سنگي را در آغاز همانند كتابهاي خطي، مصور و مزين ميكردند؛ بدين ترتيب كه در صفحه اول (صفحه عنوان امروز)، ترنج يا شمسه ميانداختند و در صفحه دوم، معمولا سرلوحهاي قرار داشت و در سرلوحهها، بهجز نقوش هندسي، گاه شيروخورشيد و گاه دو ملائكه يا دو شير كه تاجي در ميان دستهاي خود دارند، ديده ميشد. مجلسسازي و تصوير هم به همان سياق نقاشيهاي عصر قاجاري انجام ميشد كه ممزوجي از شيوه مينياتورسازي و نقاشي اروپايي بود (6: 29-31). تاريخ چاپ كتاب نيز غالبآ در صفحه انتهاي كتاب ذكر ميشد و يا با نوشتن "ماده تاريخ" (عبارت منثور يا منظومي بر اساس حروف ابجد كه حكايت از پايان كتاب داشت) تاريخ پايان نگارش كتاب آورده ميشد.
با افزايش چاپخانهها در كشور و رشد تعداد روزنامهها و كتابهاي چاپ شده كه بدون كنترل و نظارت دولتي، چاپ و منتشر ميشدند، رژيم ناصري درصدد نظارت بر مطبوعات و كتابهاي منتشر شده برآمد. اين سياست در شماره 552 روزنامه دولت عليه ايران مورخ 1280ق. اعلام شد. برخي پژوهشگران، فرمان شاه در 1287ق.، و برخي ديگر "قانون جزاي 1296ق." را كه از سوي كنت دومونت فرت ايتاليايي، رئيس نظميه ايران، به ناصرالدينشاه عرضه شد، نخستين سند و قانون سانسور يا مميزي كتاب در ايران دانستهاند (16: 144، 149).
تعداد عناوين كتابهاي منتشر شده در سالهاي پاياني حكومت رضاشاه رو به كاهش گذاشت و از 233 عنوان در سال 1316 به 201 عنوان در سال 1320 رسيد (22: 101).
سال |
1316 |
1317 |
1318 |
1319 |
1320 |
عنوان |
233 |
255 |
219 |
221 |
201 |
با سقوط رژيم رضاخان در شهريور 1320، آزادي سياسي نسبي در كشور پديد آمد و با فراز و فرودهايي تا مرداد 1332 ادامه يافت. در اين مدت بيش از 70 گروه، تشكل و حزب سياسي تأسيس شد (32: 25-87) و بيش از 1000 عنوان روزنامه و مجله منتشر گرديد (16: 163).
جدول زير آمار كتابهاي منتشر شده طي سالهاي 1321تا 1332 را از دو مأخذ متفاوت نشان ميدهد (16: 163؛ 22: 101).
سال |
1321 |
1322 |
1323 |
1324 |
1325 |
1326 |
1327 |
1328 |
1329 |
1330 |
1331 |
1332 |
عنوان |
141 |
111 |
200 |
215 |
273 |
250 |
318 |
369 |
358 |
414 |
335 |
319 |
عنوان |
286 |
193 |
328 |
328 |
310 |
369 |
313 |
505 |
308 |
538 |
480 |
382 |
چنانكه ملاحظه ميشود تفاوت زيادي ميان دو آمار وجود دارد و حتي منحنيهاي صعود و نزول آنها نيز با هم متفاوت است.
پس از كودتاي 28 مرداد 1332 و ممنوعيت فعاليت احزاب مخالف، انتشار كتاب كاسته شد.
جدول زير فراواني كتابهاي منتشر شده در سالهاي 1333 تا 1341 را از دو مأخذ متفاوت نشان ميدهد (16: 165؛ 22: 101).
سال |
1333 |
1334 |
1335 |
1336 |
1337 |
1338 |
1339 |
1340 |
1341 |
عنوان |
545 |
792 |
561 |
684 |
-- |
485 |
568 |
587 |
803 |
عنوان |
394 |
798 |
570 |
690 |
621 |
485 |
568 |
587 |
803 |
با بهبود نسبي اوضاع اقتصادي، افزايش جمعيت شهرنشين و شمار باسوادان، و بالا رفتن سطح آموزش عالي در كشور بهتدريج بر شمار انتشارات كتابي افزوده شد (1: 139؛ 15: ج 5، ص 858). اصلاحات سياسي، اجتماعي و اقتصادي كه از 1339 تا 1341 در كشور پديد آمد (15: ج 5، ص 858) نيز بر افزايش كمي و كيفي مطبوعات و كتابهاي منتشر شده در كشور تأثير داشت.
در اين سالها بنگاههاي انتشاراتي بزرگي در كشور پديد آمدند و ترجمه آثار مشهور كلاسيك و جديد خارجي و نيز تصحيح و تأليف آثار معتبر فارسي آغاز شد. دو ناشر بزرگ اين دوران عبارتند از: "بنگاه ترجمه و نشر كتاب" (تأسيس 1332ش.) كه از حمايتهاي امير اسدالله علم، نخستوزير دربار، و كمكهاي مادي شركت ملي نفت، بنياد پهلوي، و سازمان برنامه برخوردار بود (14: ج 4، ص 344)؛ و ديگر شعبه فرانكلين نيويورك بود كه با سرمايه خارجي تأسيس شد و به ترجمه كتابهاي معروف و كلاسيك و پرخواننده تاريخي - اجتماعي، بهويژه آثار نويسندگان امريكايي ميپرداخت. سري كتابهاي جيبي اين ناشر از موفقترين پروژههاي انتشار وسيع كتاب در جامعه بود. انتشار دايرهالمعارف فارسي از ديگر خدمات بزرگ بنگاه فرانكلين در ايران بود. ناشران بزرگ ديگر اين دوره دانشگاه تهران و انتشارات اميركبير بودند. در اين زمان بود كه در تهران در مقابل دانشگاه تهران راسته كتابفروشان ايجاد شد و مركز چاپ ونشر كتاب از مركز شهر به آنجا منتقل گرديد.
با رشد روزافزون عناوين كتابهاي منتشر شده و گسترش ناشران، نياز مبرمي به معرفي آثار چاپ شده كشور احساس ميشد. از اينرو از دهه 30 به بعد نشرياتي در معرفي ونقد كتاب منتشر شدند كه ميتوان به راهنماي كتاب، انتقاد كتاب، بررسي كتاب، و كتابهاي ماه اشاره كرد. در سالهاي بعد نيز مجلات ديگري مانند كتاب امروز انتشار يافت. علاوه بر آن، كتابهايي هم در معرفي آثار فارسي و عربي منتشر شدند و در كشور به چاپ رسيدند مهمترين آنها عبارتند از: كتابشناسي ده ساله (1333-1343)؛ از ايرج افشار و حسين بنيآدم؛ فهرست كتابهاي چاپي فارسي؛ و فهرست مؤلفين كتابهاي چاپي عربي و فارسي از خانبابا مشار (22: 34-35، 96-97).
طي همين سالها برخي از مجلدات كتابشناسي معروف الذريعه الي تصانيف الشيعه از آقابزرگ طهراني انتشار يافت كه به معرفي آثار مكتوب (خطي، چاپ سنگي، و چاپي) عربي و فارسي شيعيان پرداخته است؛ بخش قابل توجهي از آنها را كتابهاي خطي و چاپي فارسي ايران تشكيل ميدهد. برخي از مجلدات كتاب طبقات اعلام الشيعه نوشته آقا بزرگ طهراني هم كه به زندگي بزرگان شيعه، از جمله نويسندگان اختصاص دارد، در همين سالها انتشار يافت (3: ج 1، ص 456).
در سال 1332، به فرمان محمدرضاشاه پهلوي، "جايزه سلطنتي كتاب" به بهترين مصنفان، مؤلفان، و مترجمان آثار فارسي تعلق ميگرفت. اين جايزه نقدي، همراه با "فرمان شاهنشاهي" در روز اول فروردين و در مراسم "سلام نوروز" به افراد برگزيده اعطا ميشد. نخستين جايزه، مربوط به كتابهاي چاپ اول 1332 بود كه در 1334 به پديدآورندگان يازده كتاب برگزيده داده شد (24: ج 1، ص 687-688). جوايز دولتي و غيردولتي ديگر كتاب، نيز وجود داشت.
با پايان دوران فضاي بازسياسي 1339-1341، چاپخانهها موظف شدند كه پيش از چاپ كتاب، دستنوشته آن را تحويل "اداره نگارش" ــ كه از ادارات تابع وزارت فرهنگ بود ــ داده و پس از بررسي و تأييد از سوي آن اداره، اقدام به چاپ آن كنند و در صورت انتشارِ "كتابهاي مضره"، اداره آگاهي، موظف به جمعآوري آنها بود. بدين ترتيب هر كتاب قبل از نشر، به بهانه گرفتن "شماره ثبت كتابخانه ملي"، به اداره نگارش تحويل داده ميشد و آنان نيز با بررسي تك تك صفحات و اعمال اصلاحات، اجازه نشر صادر ميكردند يا كتاب را غيرقابل انتشار تشخيص ميدادند. اسناد موجود نشان ميدهد كه سانسور پيش از انتشار، به شكل فراگير، طي شانزده سال پس از آن دوران بهشدت اعمال ميشد.
"ساواك" نيز به نظارت و سانسور كتاب ميپرداخت كه در برخي موارد، تصميمات و اقدامات آن دو، متعارض بود. مثلا "گاهي اداره نگارش به كتابي اجازه نشر ميداد، ولي مقامات امنيتي دستور جمعآوري و نابودي آن را ميدادند" (16: 166-167، 169). البته تنها سازماني كه رسمآ به سانسور كتاب بعد از نشر اقدام ميكرد، ساواك بود (8: 118؛ 16: 170).
در دي 1348، "قانون حمايت از حقوق مؤلفان و مصنفان و هنرمندان" به تصويب رسيد كه گام مهمي در نظاممند كردن و به رسميت شناختن حقوق مادي و معنوي پديدآورندگان كتاب بود.
با وجود تنگتر شدن فضاي سياسي و گسترش سانسور در عرصه كتاب و مطبوعات، از سال 1342 تا 1349، رشد چشمگيري در تعداد عناوين كتابهاي منتشر شده بهوجود آمد كه بالاترين آن در 1348 با 4709 عنوان و سپس 1349 با 4359 عنوان كتاب است كه با سالهاي پيش حتي پس از آن تا 1357 تفاوت آشكاري دارد.
جدول زير فراواني كتابهاي منتشر شده از 1342 تا 1349 را نشان ميدهد (16: 166؛ 22: 103).
سال |
1342 |
1343 |
1344 |
1345 |
1346 |
1347 |
1348 |
1349 |
عنوان |
751 |
1048 |
1752 |
2137 |
3169 |
3621 |
4709 |
4351 |
اين افزايش، دلايل متعدد اقتصادي، اجتماعي، و فرهنگي دارد كه از جمله ميتوان به دو برابر شدن رشد اقتصادي كشور طي سالهاي 1338 تا 1349 و بهدنبال آن افزايش درآمدهاي عمومي؛ ادامه روند مهاجرت روستاييان به شهرها و افزايش جمعيت شهرنشين و در نتيجه رشد طبقه متوسط؛ پيشرفت و تحول در آموزش، صنعت و خدمات؛ و تأسيس دانشگاه و مؤسسات آموزش عالي در بسياري از شهرهاي بزرگ كشور اشاره كرد (15: ج 5، ص 866-872).
بدين ترتيب از 1349 تا 1357، با وجود افزايش جمعيت درس خوانده، بالا رفتن درآمدها، بهبودي وضعيت معيشتي، و رايگان شدن آموزشهاي عالي، تعداد عناوين كتابهاي منتشر شده، بهشدت كاهش يافت.
اين امر بهدليل فقدان آزاديهاي سياسي و سانسور شديد و توقيف صدها عنوان كتاب بود كه توسط اداره نگارش و يا ساواك، ماهها و سالها بلا جواب مانده و يا ممنوعالانتشار شده بودند كه اين وضعيت تا آخرين ماههاي حيات رژيم شاه ادامه داشت (16: 194). در همين سالها، بسياري از نويسندگان، ممنوعالقلم و بسياري از وعاظ ممنوعالمنبر شدند (25: 346، 841). برخي از روشنفكران منتقد رژيم نيز تحت فشار ساواك مجبور شدند تا در اعترافات تلويزيوني، از گذشته خود اظهار ندامت كرده و به تأييد دستاوردهاي رژيم بپردازند (18: 180-181). تنها از نيمه دوم 1356 به بعد است كه در تعداد عناوين و شمارگان كتابهاي منتشر شده رشد نسبي ديده ميشود.
جدول زير فراواني كتابهاي منتشر شده از 1349 تا 1357 را نشان ميدهد (16: 166؛ 22: 103).
سال |
1349 |
1350 |
1351 |
1352 |
1353 |
1354 |
1355 |
1356 |
1357 |
عنوان |
4359 |
3474 |
3379 |
3070 |
1872 |
2094 |
1689 |
3027 |
2997 |
بر اساس يك پژوهش گسترده، از 1320 تا 1357، تعداد 23100 عنوان كتاب، بررسي شده است كه از اين تعداد 5046 عنوان نظر منفي يا مشروط مميزان را كسب كردهاند. "نظر منفي به حالتي گفته شده كه كلا نشر ]كتاب[ را جايز ندانستهاند و نظر مشروط، ناظر به وضعيتي است كه انتشار ]آن[ را پس از اصلاحاتي جايز دانستهاند" (17: هشت و نه).
با پيروزي دموكراتها در انتخاباب رياست جمهوري امريكا (آبان 1355) و اعلام سياست "فضاي باز سياسي" تدريجآ بسياري از كتابهايي كه طي سالهاي گذشته در داخل كشور منتشر شده و ممنوعالانتشار بودند و دارندگان آنها به زندانهاي سنگيني محكوم ميشدند (18: 181) به طور نيمه مخفي و سپس آشكارا چاپ و منتشر شدند كه برخي از آنها از جمله آثار دكتر شريعتي در دهها و صدها هزار نسخه به فروش رسيد. كتابها و جزوات تئوريك، تحليلي، و آموزشي سازمانهاي چريكي و مخالفان سياسي خارج از كشور نيز از زمره همين كتابها بودند كه مورد استقبال بسياري از دانشجويان قرار داشتند. اين كتابها كه در جلدهاي سفيد و كاغذهاي نامرغوب و ارزان قيمت و با اسامي مستعار مؤلفان چاپ ميشدند، به كتابهاي "جلد سفيد" مشهور شدند.
بهدليل شرايط سياسي خاص آن سالها، آماري از تعداد عناوين اين كتابها و شمارگان دقيق آنها در دست نيست و تاكنون نيز پژوهشي دقيق و گسترده در اينباره صورت نگرفته است.
مآخذ: 1) آذرنگ، عبدالحسين. شمهاي از انتشار كتاب در ايران. تهران: نشر كتابدار، 1378؛ 2) آرينپور، يحيي. از صبا تا نيما (تاريخ 150 سال ادب فارسي). ج 1: بازگشت، بيداري. تهران: كتابهاي جيبي، چاپ چهارم، 1355؛ 3) "آقابزرگ طهراني". دايرهالمعارف بزرگ اسلامي. ج 1، ص 455-456؛ 4) ابن نديم، محمد بن اسحق، الفهرست. ترجمه و تحقيق محمدرضا تجدد. تهران: اميركبير، 1366؛ 5) احساني، محمدتقي. جلدها و قلمدانهاي ايراني. تهران: اميركبير، 1368؛ 6) افشار، ايرج. سير كتاب در ايران. تهران: اميركبير، 1344؛ 7) همو. "صحافي از نگاه فرهنگ و تاريخ". در صحافي سنتي. تهران: كتابخانه مركزي دانشگاه تهران، 1357، ص 77-94؛ 8) اميرعباس هويدا. ]به كوشش [دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان. تهران: كيهان، 1381؛ 9) اميرخاني، غلامرضا. "جايگاه كتاب در مناسبات فرهنگي تيموريان". فصلنامه كتاب. دوره پانزدهم، 4 (زمستان 1383): 54-59؛ 10) "اوستا". دايرهالمعارف فارسي ]مصاحب[. ج 1، ص 302؛ 11) بابازاده، شهلا. "چاپ سنگي". دايرهالمعارف كتابداري و اطلاعرساني. ج 1، ص 708-711؛ 12) "برزويه". دايرهالمعارف بزرگ اسلامي. ج 1، ص 705-707؛ 13) "بزرگمهر". دايرهالمعارف فارسي ]مصاحب[. ج 1، ص 426؛ 14) "بنگاه ترجمه و نشر كتاب". دانشنامه جهان اسلام. ج 4، ص 344-346؛ 15) "پهلوي، سلسله". دانشنامه جهان اسلام. ج 5، ص 833-883؛ 16) خسروي، فريبرز. سانسور: تحليلي بر سانسور كتاب در دوره پهلوي دوم. تهران: مؤسسه فرهنگي و پژوهشي چاپ ونشر نظر، 1378؛ 17) همو. سانسور در آيينه: نظارت مميزان كتاب در دوره پهلوي دوم. تهران: كتابخانه ملي جمهوري اسلامي ايران، 1381؛ 18) دلانوآ، كريستين. ساواك. ترجمه عبدالحسين نيك گهر. تهران: طرح نو، 1371؛ 19) دواني، علي. نويسنده و منتقد. تهران. مصاحبه. 27 آبان 1384؛ 20) راوندي، مرتضي. تاريخ اجتماعي ايران. ج 1: تاريخ اجتماعي ايران و كهنترين ملل باستاني از آغاز تا اسلام. تهران: اميركبير، چاپ سوم با تجديدنظر، 1354؛ 21) رجبي، محمدحسن. "ايران، كتابخانههاي". دايرهالمعارف كتابداري و اطلاعرساني. ج 1، ص 385-419؛ 22) رضايي، محسن؛ رشيدي، شهريار و تنكابني، سيدعلي. طراحي و بهينهسازي نظام توزيع كتاب در ايران. تهران: مليكا، 1381؛ 23) طاهري عراقي، احمد. "استادان جلدسازي". در صحافي سنتي. تهران: كتابخانه مركزي دانشگاه تهران، 1357، ص 63-71؛ 24) فرجي. ايرج. "جايزه كتاب سال در ايران". دايرهالمعارف كتابداري و اطلاعرساني. ج 1، 687-689؛ 25) فلسفي، محمدتقي. خاطرات و مبارزات حجهالاسلام فلسفي. ويراستاران: علي دواني؛ محمد رجبي و محمدحسن رجبي. تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1376؛ 26) قائم مقام فراهاني، ابوالقاسم بن عيسي. احكام الجهاد و اسباب الرشاد. تصحيح و مقدمه تاريخي غلامحسين زرگرينژاد. تهران: انتشارات بقعه، 1368؛ 27) "كاغذ". دايرهالمعارف فارسي ]مصاحب[. ج 2، ص 2143-2144؛ 28) "كتابخانههاي ايران پيش از اسلام". دايرهالمعارف اسلاميه.4 ج 8، ص 148-150؛ 29) مايل هروي، نجيب. "استنساخ". دايرهالمعارف كتابداري و اطلاعرساني. ج 1، ص 180-186؛ 30) همو. كتابآرايي در تمدن اسلامي. مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، 1372؛ 31) همو. نقد و تصحيح متون. مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات، آستان قدس رضوي، 1369؛ 32) مدير شانهچي، محسن. احزاب سياسي ايران، با مطالعه موردي نيروي سوم، جامعه سوسياليستها. تهران: مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، 1375؛ 33) ميرزا سميعا، محمد سميع. تذكرهالملوك. به كوشش محمد دبير سياقي. تهران: اميركبير، چاپ دوم، 1368؛ 34) "نَسْكْ". دايرهالمعارف فارسي ]مصاحب[. ج 2، ص 3027؛ 35) همايونفرخ، ركنالدين. كتاب و كتابخانههاي شاهنشاهي ايران. ج 2: تاريخچه كتابخانههاي ايران از صدر اسلام تا عصر كنوني. تهران: وزارت فرهنگ و هنر. ادارهكل نگارش، 1345.
محمدحسن رجبي