صنایع دانش سازمان اسنادو کتابخانه ملّی جمهوری اسلامی ایران
صنايع دانش[1] . صنايع دانش طيف وسيعي از فعاليتهاي تجاري و صنعتي است كه تهيه و توزيع و فروش محصولاتي مانند كتاب*، پايگاههاي اطلاعاتي*، و برنامههاي راديويي و تلويزيوني را تسهيل كرده و تداوم ميبخشند. اين فعاليتها شامل نشر*، توليد برنامههاي راديويي و تلويزيوني، و ايجاد و ميزباني پايگاههاي اطلاعاتي ميشود، اما محدود به آنها نيست. همچنين هر سازمان يا رسانهاي كه قادر به انجام تمام يا بخشي از اين فعاليتها باشد، در اين تعريف جاي ميگيرد.
مفاهيم. مفاهيم پايه در حوزه صنايع دانش عبارتند از :
1. توليدكنندگان. توليدكنندگان اوليه دانش افرادي هستند كه از طريق خلاقيت فكري مبتني بر آزمايش، تحقيق تجربي، مشاهده، تجربه، مطالعه، يا تخيل آن را بهوجود ميآورند. در چارچوبهاي سنتي، مانند آنچه كه مك لامپ ()1962 پيشنهاد كرده است، دانش برمبناي فرايند ايجاد و نوع آن طبقهبندي ميشود؛ براي مثال دانش از لحاظ نوع، شامل دانش علمي و اجتماعي و هنري ميشود. اينگونه ساختههاي ذهني در توانا ساختن ما براي درك ماهيت دانش و ارتباط آن با اطلاعات داراي ارزش هستند. در واقع اين ساختهها پايههاي فكري علم اطلاعات را، بهعنوان يك رشته تخصصي، شكل ميدهند، اما در عمل تمامي اشكال دانش صرفآ از طريق يك نظام ارتباطي تبيين ميشود. چنين نظامهايي گفتار و حركات انساني و فناوريهاي پيشرفته ديجيتالي را شامل ميشوند. در ارتباطهاي پيچيده كه از ارتباط ساده بين دو نفر بهصورت همزمان (مانند مكالمه رو در رو بين دو نفر) يا راه دور (براي مثال از طريق پست) فراتر است، مبادله دانش تنها با استفاده از زيرساختهاي پشتيبانيكنندهاي حاصل ميشود كه صنايع دانش آنها را تأمين ميكنند.
بنابراين، هر چند صنايع دانش توليدكنندگان ثانويه بهشمار ميآيند، اما بستري هستند كه دانش ميتواند از طريق آن از توليدكننده بهمصرفكننده منتقل شود. ناشران، قديميترين و بزرگترين گروه توليدكنندگان ثانويه هستند. ناشر، سرمايهگذار و ساماندهنده ارتباط اطلاعاتي و علمي است. انتشار كتاب بيش از 500 سال قدمت دارد كه ميتواند الگوي بسياري از فعاليتهاي صنايع دانش بهطور كلي تلقي شود و الگوي عمل قرار گيرد. اين معني در بخش وظايف و عمليات مقاله حاضر مورد بحث قرار ميگيرد. بهطور خلاصه، وظيفه ناشر فراهم آوردن امكاني است كه بهوسيله آن نويسندگان بتوانند به خوانندگان خود دسترسي پيدا كنند. اين امر مستلزم پذيرش آثار سفارشي و غيرسفارشي براي نشر است. پس از تكميل اثر توسط آفريننده اصلي، نوبت به ويرايش، توليد (بهشكل چاپ بر روي كاغذ)، بازاريابي، توزيع، و فروش ميرسد. حول اين فرايندهاي به ظاهر ساده، يك صنعت عظيم بينالمللي رشد كرده است كه در بخش "نحوه عمل: ساختارهاي صنعت" بررسي ميشود.
ناشران و شركتهاي رسانهاي تفاوتهاي مشخصي دارند، هرچند همانطور كه در بخش نحوه كار توضيح داده خواهد شد اين تفاوت بيشتر از بُعد فني است نه تجاري. در اينجا مرتبطترين سازمانهاي رسانهاي آنهايي هستند كه درگير توليد برنامههاي راديويي و تلويزيوني هستند؛ هر چند صنايع فيلم و موسيقي در نقاط مختلفي بر آنها اثر ميگذارند. چنين سازمانهايي نوعآ به خاطر هزينههاي بالاي توليد، همواره بزرگتر از چاپخانهها بودهاند. علاوه بر اين، حتي در كشورهاي ليبرال نيز معمولا دخالت دولت، بهويژه در راديو و تلويزيون، بيشتر از دخالت در نشر كاغذي است. بنابراين، اين نوع سازمانهاي رسانهاي تحت نظامهاي حقوقي و تنظيمي[2] خاصي عمل ميكنند كه با نظامهاي حقوقي ناشران متفاوت است.
آخرين گروه توليدكنندگان ميزباناني هستند كه امكان دستيابي به پايگاههاي اطلاعاتي را فراهم ميآورند. اين گروه اگرچه بهظاهر انسجام ندارند ولي اهميت آنها رو به رشد است. چنين ميزباناني معمولا پايگاههاي اطلاعاتي متعددي را در معرض فروش قرار ميدهند، و خودشان توليدكننده اوليه آنها نيستند. كارهاي آنها با وظايف توليدكنندگان ثانويه مشابهتهايي دارد و قابل مقايسه است. اينگونه ميزبانان بسترهاي لازم براي ارتباط ميان توليدكننده اوليه و استفادهكننده نهايي را فراهم ميآورند.
تمايزات و مناسبات بين دستههاي مختلف توليدكنندگان ثانويه در صنايع دانش دستخوش تغيير اساسي شده است. اين تغيير را فناوري موجب شده است و از آن بهعنوان همگرايي فناوريها و رسانههاي پراكنده ياد ميكنند. شايد آشكارترين مثال آن تحول نحوه انتقال برنامههاي تلويزيوني به خانهها از طريق كابل بهجاي امواج باشد (در بعضي كشورها اين تحول سريعتر بوده است)، در عين حال خدمات مخابراتي كه بهطور سنتي از طريق كابل ارائه ميشد، در حال حاضر بهطور فزايندهاي از طريق سيستمهاي بيسيم نيز قابل دسترسي است. از اينرو، فناوري برنامههاي راديويي و تلويزيوني و مخابرات به هم نزديك شدهاند و بدين طريق امكانات تجاري و اجتماعي وسيعي در اختيار توليدكنندگان و مصرفكنندگان قرار گرفته است. به اين ترتيب، مرزهاي سنتي بين محصولات و اشكال ارائه آنها در حال تغيير و يا تجديد شكل است. صنعت نيز با ايجاد شركتهاي توليدكننده محصولات مختلفي كه قادر به بهرهبرداري از گستره وسيعِ فرصتهاي تجاري هستند، به اين وضع عكسالعمل نشان داده است، مانند ادغام ديزني[3] و اِي.بي.سي.[4] (1995).
2. محصولات. محصولات صنايع دانش نوعآ كتابها، مجلات، روزنامهها، برنامههاي راديويي و تلويزيوني، و پايگاههاي اطلاعاتي هستند. تمايز ميان محصولات، مانند موارد ياد شده، و اشكال ارائه آنها مشكل و در عين حال مهم است. در اين مقاله، صرفآ قالب مادي محصول بههنگام عرضه به مصرفكننده نهايي موردنظر است.
قالبها (فرمتها) گوناگون و بسيارند و تنوع آنها، تحتتأثير پيشرفتهاي فني، بهطور مستمر روبهافزايش است. نشر كاغذي همچنان رايجترين شكل تبادل اطلاعات در سراسر جهان باقيمانده است، هر چند در كشورهاي بسيار پيشرفته براي بعضي مقاصد، ديگر اين جايگاه را ندارد. نشر كاغذي در مورد كتابها، مجلات (از هر نوعي)، روزنامهها، و تمامي محصولاتي كه بهوسيله ناشران توليد ميشوند، بهكار ميرود. با اين وجود، بايد به اين نكته توجه شود كه برخي روزنامهها و مجلات بيشتر در جايگاه رسانههاي گروهي قرار دارند تا در جايگاه توليدات سنتي نشر. اين فرايند تغيير و تحول كه بهويژه در مورد نشريات مشهور و مجلات بينالمللي با شمارگان بالا مشهود است، بهطور مفصل در بخش نحوه عمل شرح داده خواهد شد.
چاپ بهطور مشخص و آشكار، بهعنوان قديميترين و گستردهترين رسانه شناخته شده، به حيات خود ادامه ميدهد. در واقع، توانايي خواندن كه براي استفاده از رسانههاي چاپي امري ضروري است، مدتها در فرهنگ غرب اساسيترين دستاورد آموزشي محسوب و فراگيري آن نشانه اصلي رشد فردي و ملي تلقي ميشد. ساير قالبهاي موردنظر با چاپ متفاوت هستند، اما همه در يك جنبه بنيادي مثل يكديگرند: همگي نيازمند نوعي وسيله براي دسترسپذيري هستند.
بيشتر اين وسايل مانند تلويزيون بهقدري عادي هستند كه در استفاده روزانه زياد جلب توجه نميكنند، اما اين امر نبايد باعث ناديده گرفتن پيچيدگي دستگاههايي باشد كه از طريق آنها برنامهها و ساير اطلاعات به استفادهكننده نهايي ميرسد.
قديميترين شكل پخش برنامههاي راديو و تلويزيون سيستمهاي پخش زميني است، اما در تلويزيون اين امر تغيير كرده و تا اندازهاي ساير اشكال پخش جايگزين آن شده است. اشكال جديد پخش، شامل سيستمهاي كابلي و ماهوارهاي و گاه تركيب آنها ميشود. تلويزيون كابلي در ايالات متحده رواج دارد و در حالِ رواجِ بيشتر در ساير نقاط جهان است. شركتهاي پخش كابلي امكان انتخاب از ميان برنامههاي مختلف (مانند اخبار، كانالهاي ورزشي، و فيلم) را فراهم ميكنند كه اقتصاديتر از پخش زميني است. پخش ماهوارهاي ــ مبتني بر رفتوبرگشت علائم به ماهوارهها از ايستگاه زميني ــ در اروپا و آسيا در حال رشد است و از بسياري جهات، توانايي آن در عرضه كانالهاي متعدد براي سليقههاي خاص و عام، با پخش كابلي قابل مقايسه است. اين دو سيستم ميتوانند با هم تلفيق شوند، بدين ترتيب كه علائم ماهوارهاي ميتواند از طريق سيستم كابلي براي استفادهكننده نهايي پخش شود. عنصر تجارت در هر سه روش پخش تلويزيوني در درجه اول اهميت قرار دارد. تا همين اواخر، بودجه تلويزيون از پخش آگهيهاي بازرگاني توسط شركتها و افراد تأمين ميشد. برخي كشورها سرمايهگذاري محدود يا كامل دولت در راديو و تلويزيون را مطلوب ميدانند. روشهاي ديگر، تأمين هزينه بهوسيله استفادهكننده نهايي (مانند پروانه دريافت برنامههاي تلويزيوني در انگلستان) يا كمكهاي مالي حاميان (مانند آنچه كه در كانالهاي خدمات عمومي در امريكا انجام ميشود) است. هر دو سيستم پخش ماهوارهاي و كابلي به پرداخت حق اشتراك تمايل دارند. اين كار به دو روش، يكي دريافت ساليانه با استفاده غيرمحدود، و ديگري بهصورت پرداخت بههنگام تماشا صورت ميگيرد. دومي با استفاده از دستگاهي مورد سنجش قرار ميگيرد كه سيگنالها را از طريق كابل يا آنتن دريافت و رمزگشايي ميكند.
هر چند تلويزيون بهطور عادي ملازم با پخش برنامه براي انبوه بينندگان است، اما ميتواند بهشكلهاي ديگري نيز مورد استفاده قرار گيرد. تقريبآ بيست سال بهوسيله سيستم پخش زميني از سيستمهاي انتقال متن از راه دور (تلهتكست)[5] و ويدئوتكست[6] استفاده شده است. مرحله بعدي توسعه در اين زمينه، حركت به سمت سيستمهاي حقيقتآ تعاملي خواهد بود كه با استفاده از كابلهايي با پهناي گسترده در شاهراههاي اطلاعاتي صورت ميگيرد تا تلويزيونهاي خانگي را به دروازهاي براي دريافت برنامه و خدمات و پايگاههاي اطلاعاتي تبديل كنند. برخي از اين پيشرفتها شبيه خدمات عمومي و پخش آگهي خواهند بود كه هماكنون بيشتر خدمات تلهتكست را تشكيل ميدهند. ليكن برخي ديگر به سمت بخشهايي حركت خواهند كرد كه بهطور سنتي قلمرو ميزبانان است و نه سازمانهاي رسانهاي. اين مسئله مهمترين نمونه همگرايي ميان فناوري و اطلاعات مخابرات است.
ميزبانان پايگاههاي اطلاعاتي با استفاده از سيستمهاي مخابراتي، امكان دستيابي به اطلاعات از راه دور را براي استفادهكنندگان فراهم ميآورند. از آنجا كه كابلهاي استفاده شده براي چنين سيستمهايي پيشرفتهتر هستند و براي ارسال سيگنال با حجم بالا و پيچيده (براي مثال ترسيمي و بهصورت متن) تواناترند، استفادهكننده نهايي به ارتباطات ارزانتر و راحتتري دست خواهد يافت. البته چنين دستيابيهايي بدون هزينه نيست، اما توسعه اينترنت امكان دستيابي به پايگاههاي اطلاعاتي را به ميليونها كاربر در سراسر جهان داده است، بهشرط اينكه بتوانند هزينههاي آن را بپردازند.
بايد گفت پيشرفتهاي ديگر، موقعيت ميزبانان اطلاعاتي را تضعيف كردهاند. توليد كنندگان اوليه پايگاههاي اطلاعاتي هم اكنون قالب ديگري مانند لوح فشرده را دارند كه از طريق آن ميتوانند توليدات خود را بهصورتي مقرون به صرفه و كاربرپسند در اختيار استفادهكننده نهايي قرار دهند. بنابراين ميزبانان، عرضه كنندگان انحصاري پايگاههاي قابل جستوجو نيستند. توليدكنندگان اوليه نيز به بخشهاي ديگر صنايع دانش كشيده شدهاند، زيرا اينان به دنبال خدمات ناشران و شركتهاي رسانهاي هستند تا از روشهاي توليد و بازاريابي آنها در كار خود استفاده كنند. فناوري لوح فشرده نوري در بنيان شبيه همان لوح فشرده صوتي است كه صنعت موسيقي را دگرگون كرده است و خود پيوندهاي نزديكي با رسانهها دارد. ناشران كه برتري لوح فشرده را نسبت به چاپ سنتي در برخي زمينهها درك كردهاند از طريق اقدامات موفقيتآميزي كوشيدهاند وارد بازار فروش پايگاههاي اطلاعاتي خود در قالب لوح فشرده شوند. وجه غالب صنايع دانش در پايان قرن بيستم همگرايي است.
كاركردها و عمليات. صنايع دانش سرمايهبر هستند؛ هر چند براي توليدكنندگان اوليه، سرمايه بيشتر فكري است تا مالي. در سطح صنايع ثانوي كه اين مقاله به آن ميپردازد تفاوتهاي آشكاري در الزامات سرمايهگذاري، برنامههاي عملياتي، و ساختارهاي سازماني انواع رسانهها و قالبهاي مختلف آن وجود دارد. مدل كلاسيك در اين زمينه همان نشر كتاب است و برخي اصطلاحات آن از ساير بخشها اقتباس شدهاند. هر چند نشر كتاب ميتواند پايههاي تحليل را شكل دهد، اما نميتواند يك نمونه كامل باشد. مثال كتاب همه جا قابل استناد نيست و بهجاي آن بايد تعدادي مدل را تحت چهار موضوع كليدي زير جستوجو كرد:
1. هزينههاي سرمايهاي. هر چند صنعت دانش بهصورت توليد انبوه كار ميكند (مانند شمارگان كتاب)، اما تنها در برخي كاربردهاي كاملا خاص (مانند صنعت روزنامه) به اندازهاي ميرسد كه اجازه ميدهد هزينه ـ سودمندي كامل از توليد انبوه به دست آيد. معمولا براي توليد يك محصول، سرمايهگذاري اوليه زيادي لازم است كه بازگشت آن با تأخير و پراكندگي همراه است. اين امر بهويژه در مورد صنعت چاپ كتاب صدق ميكند كه در آن ناشران، به جز اندكي، قبل از هر درآمدي متحمل تمامي هزينهها ميشوند. يك كتاب معمولي كه در 5000 نسخه چاپ ميشود بايد ويرايش، توليد، و بازاريابي شود و تا زماني كه تمام نسخههاي آن چاپ نشده است هيچ نسخهاي از آن را نميتوان فروخت. زيرا ادامه كار مستمر خط توليد (منظور چاپخانه است) كاملا غيراقتصادي است. از اينرو، تا زماني كه تقريبآ هزينههاي سرمايهاي مصرف نشود، سرمايه هزينه شده نميتواند برگردد و طبعآ هيچ سودي هم نميتواند حاصل آيد. از آنجا كه از زمان دريافت نسخه دستنويس تا فروش نخستين نسخه كتاب حدود نه ماه تا يك سال فاصله است و فروش كل نسخههاي يك كتاب تجاري معمولي نيز در حدود هجده ماه تا دو سال بهطول ميانجامد، سرمايه ناشر براي هر عنوان، چه بسا سه سال راكد بماند. بنابراين، رهيافت ناشران براي فروش بيشتر در حداقل زمان، پس از انتشار و در دست انتشار، داشتن عناوين متعدد است، بهگونهاي كه فروش جاري بتواند در فراهمآوري سرمايه براي انتشار عناوين آتي مؤثر باشد.
نشر كتاب تنها شكل صنعت دانش نيست كه در آن استفاده از هزينههاي سرمايهاي تا اين حد چشمگير است. اين امر در مورد توليد برنامههاي تلويزيوني و راديويي (هر چند در مقياس كمتر) نيز صدق ميكند. توليد برنامه براي راديو و تلويزيون معمولا با يكي از اين دو روش صورت ميگيرد:توسط سازماني كه وظيفه توليد و پخش برنامهها را برعهده دارد يا بهوسيله شركتي كه تنها در توليد و سپس فروش يا توزيع آن ميان سازمانهاي پخش فعاليت ميكند. از نظر تاريخي، توليد برنامه به روش نخست رايج بوده است، اما از دهه 1980 شركتهاي مستقل توليد برنامه در كشورهاي صنعتي اهميت يافتهاند. هم اكنون اينگونه شركتها در امريكا و انگليس، سهم بزرگ و رو به رشدي از كل بازار را در اختيار دارند. در اصطلاح بازرگاني، تفاوت اساسي بين شركتهاي مستقل توليد و سازمانهاي پخش برنامههاي راديويي و تلويزيوني در اين است كه اولي سرمايه و سود خود را از طريق فروش توليدات خود به دومي به دست ميآورد. از سوي ديگر، سازمانهاي پخش راديويي و تلويزيوني تنها ميتوانند از طريق پخش آگهي تجاري، اختصاص وقت براي برنامههاي خاص، و احتمالا حقوق جنبي براي برخي برنامهها درآمد كسب كنند. در برخي كشورها و برخي سازمانهاي پخش نيز از طريق منابع مالي اضافي از حق اشتراك و يا ماليات درآمد حاصل ميشود. با وجود اين، تمام شبكههاي تلويزيونيِ كاملا تجاري به توانايي خود در جذب بينندگان وابستهاند كه خود باعث جذب صاحبان آگهيها ميشوند؛ اينگونه سازمانها بايد برنامهاي را تهيه و يا خريداري نمايند كه بتواند بينندگان بيشتري را جذب كند.
سازمان توليد هرچه باشد، هزينههاي توليد بالاست. عليرغم پيشرفتهاي اخير در زمينه فناوري ــ كه در بخش تحقيق و توسعه بحث ميشود ــ تجهيزات و امكانات، هر دو گران هستند. يك استوديوي كاملا مجهز، سرمايهگذاري چند ميليون پوندي لازم دارد و حتي ساخت يك برنامه نسبتآ معمولي دهها هزار پوند هزينه ميبرد. وقتي كه از هنرپيشهها يا مجريان حرفهاي در ساخت برنامهها استفاده ميشود، هزينهها بهشدت بالا ميرود. مهارتهاي فني و هنري مورد نياز جهت توليد برنامهها نيز عرضه محدودي دارند؛ از اينرو، گران هستند. شركتهاي مستقل توليد برنامه (و در واقع سازمانهاي پخشكننده برنامههاي راديويي و تلويزيوني) اغلب بر تعداد زيادي افراد آزاد[7] يا شركتهاي كوچك متكي هستند. هر چند اين امر هزينههاي بالاسري اداري مربوط به توليد را كاهش ميدهد، اما تأثير كمي بر هزينه توليد دارد.
در سومين بخش كليدي صنايع دانش، يعني توليد و فروش پايگاههاي اطلاعاتي، وضعيت تا اندازهاي با كار نشر و پخش برنامههاي راديويي و تلويزيوني متفاوت است، هر چند اين بخش نيز عناصري را دربرميگيرد كه با هر دو قابل قياس است. پايگاههاي اطلاعاتي تجاري اوليه از فعاليتهاي نشر سنتي، مانند توليد كتابهاي مرجع، كتابشناسيها، نمايهها، و چكيدهها برآمده است. در واقع همانطور كه در بخش نحوه عمل بحث ميشود، همپوشانيهاي قابل ملاحظهاي ميان مالكيت در كار نشر، رسانههاي گروهي، و بخش پايگاههاي اطلاعاتي وجود دارد. هر چند سرمايهگذاري در صنعت پايگاههاي اطلاعاتي، پايينتر از آن است كه در شكل متعارف نشر كاغذي وجود دارد (نوعي كه بهتدريج جايگاه خود را از دست ميدهد). هزينههاي توليد دانش بدون توجه به نوع نشر ثابت باقي ميماند؛ مثال آن هزينه چكيدهنويسي يا گردآوري ركوردهاي كتابشناختي است، اما شكل الكترونيك براي توليدكنندگان پايگاههاي اطلاعاتي بسيار ارزانتر از نشر كاغذي است. توليدكننده پايگاه اطلاعاتي فقط به ركوردهاي ديجيتالي توليد شده بهوسيله توليدكننده اوليه ــ كه در اين مورد ميتواند چكيدهنويس يا فهرستنويس باشد ــ نياز دارد.
در مورد پايگاههاي اطلاعاتي، برگشت سرمايه ــ اگر هزينهها بهطور مستقيم به استفاده مربوط شود ــ ميتواند از لحظه ايجاد شروع شود، همانطور كه اين امر در مورد پايگاههاي اطلاعاتي پيوسته و روزآمدسازي لحظهاي فايلهاي قابل دستيابي نيز صدق ميكند، البته اين روش تا اندازهاي غيرمعمول است. توليد درآمد، مانند گسترش پايگاه اطلاعاتي، فرايندي كم و بيش مداوم است و انتظاري كه مشخصه نشر سنتي است در مورد آن وجود ندارد.
توليد رسانههاي ناپيوسته (در حال حاضر لوحهاي فشرده)، براي دستيابي به پايگاههاي اطلاعاتي هزينههاي بالاتري دارد و عليرغم مشابهتهاي نسبي، در موارد اساسي هنوز با كتاب متفاوت است. بخشي از اين تفاوت بهدليل استفاده از فناوريهاي متفاوت است. چاپ تنها براي توليد نسخههاي بسيار و يكسان قابل استفاده است، اما تكثير فايلهاي ديجيتالي در هر لحظه صورت ميگيرد و نيازي به توليد مستمر ندارد. در نتيجه، لوح فشرده (و در واقع ساير رسانهها مانند ريزنگارها) را ميتوان برحسب تقاضا و بدون تأخير قابل ملاحظه و بدون تحمل هزينههاي نامتناسبِ توليدِ متواليِ نسخههاي متعدد توليد كرد. از اينرو، هزينهها و درآمد توليدكنندگان از نظر زماني بيشتر بههم نزديك ميشوند. علاوه بر اين، نسخه روزآمد شده ويرايش ديجيتالي يك اثر، نسبت به ويرايش چاپي جديد آن ميتواند با سختي كمتر و هزينه پايينتر و مثل ويرايش نخست توليد شود، چون در اين نظام بازنگري و رشد پايگاه اطلاعاتي فرايندهاي مستمري هستند.
۲. سازمان توليد. عنصر اصلي در تحليل سازمان صنايع دانش، درك نقش ميانجي بين توليدكننده اوليه و مصرفكننده نهايي است. بنابراين، مناسبات ايجاد شده در درجه اول اقتصادي هستند، هر چند در چارچوب قانوني تنظيم ميشوند كه حق مالكيت معنوي پديدآورنده دانش يا توليدكننده اوليه و به دنبال آن سرمايهگذاريِ توليدكننده ثانويه مشروع، مانند ناشر را حفاظت كنند.
الگوي نشر كتاب ساده و آشناست. نويسنده كتابي را مينويسد كه ناشر يا خود آن را سفارش داده يا براي بررسي به او سپرده شده است، در هر دو مورد توافق براي نشر نهايتآ به قراردادي منجر ميشود كه در آن دو طرف بر سر مسائلي مانند موضوع، تاريخ تحويل، قالب ارائه، قطع، ويرايش، مبلغ، و نحوه پرداخت حقالتأليف توافق ميكنند. حقالتأليف معمولا بهصورت درصدي از درآمدهاي ناشر به نويسنده پرداخت ميشود (معمولا ناچيز، اما گاهي در كار نشر كتابهاي داستاني بسيار بالاست). اين مبلغ پيشاپيش فروش پيشنهاد ميشود. سپس چاپخانه طوري كارش را انجام ميدهد كه نشر كتاب با كارآمدي و هزينه معقول صورت گيرد. درگذشته، اين امر مستلزم استخدام تعداد قابل توجهي نيروي انساني بود كه در كارهايي مانند سفارشات، نسخهپردازي، طراحي، مديريت توليد، بازاريابي، تبليغات، و فروش مشغول بهكار ميشدند. اين الگو در امريكا و انگليس از دهه 1980 بهشدت تغيير يافت. هماكنون بيشتر كارها را افراد بهصورت حقالعمل كاري انجام ميدهند، تا جايي كه در برخي چاپخانهها تنها وظايف اصلي شامل سفارشات، مديريت توليد، و بازاريابي برعهده خود چاپخانههاست.
روزنامهها و مجلات بر اساس الگوي ديگري توليد ميشوند. سردبير، مسئول محتواي هر شماره است. هيئت تحريريه مسئول بيشتر مطالبي هستند كه منتشر ميشود و به آنها حقوق پرداخت ميشود، اما روزنامهها خبرنگاراني را نيز بهصورت محلي (در شهرها يا كشورهاي ديگر) و موضوعي (مثلا ورزشي) بهكار ميگيرند كه بيشتر آنها از جمله كاركنان تمام وقت و يا منحصر به يك روزنامه به حساب نميآيند. نويسندگان حقالعمل كار نيز، بهويژه براي مجلات، مهم هستند. مجلات براي هر مقالهاي كه از آنها دريافت ميكنند، معمولا بر اساس تعداد كلمات چاپي آن، حقالزحمه پرداخت ميكنند. در مورد روزنامهها و مجلات، حق مالكيت معنوي، برخلاف نشر كتاب، معمولا بهطور كامل به ناشر تعلق ميگيرد. حتي زماني كه بهوسيله نويسندگان آزاد تهيه شده باشد.
توليد راديويي و تلويزيوني، بهدنبال افزايش تعداد و اهميت شركتهاي توليدي مستقل از شبكههاي پخش راديويي و تلويزيوني (در بعضي كشورها مانند انگليس با خواست و تسهيلات دولت)، از منظر سازماني در همان جهت كلي نشر كتاب حركت كرده است. با وجود اين، هر سازمان توليدي، صرفنظر از رابطه آن با سازمانهاي پخش برنامه، بايد به مهارتهاي متعدد دست يابد مانند نويسندگي، طراحي، كارگرداني، مهارتهاي فني مهندسان صدا و اپراتورهاي دوربين، و ساير موارد. امروزه، بيشتر اين نيازها، مانند صدا و نورپردازي، را ميتوان بهوسيله پيمانكاران يا شركتهاي كوچكي تأمين كرد كه در اين زمينه تخصص يافتهاند. حتي توليدكنندگان و كارگردانان را ميتوان بر اساس قراردادهاي پيمانكاري براي توليد مجموعهها يا برنامههاي خاص بهكار گرفت. توليد برنامههاي راديويي و تلويزيوني كار بسيار پيچيدهاي است، بازار رقابت در آن داغ است، به كاركنان ماهر نياز دارد، و براي دستيابي به سود نيز مهارتهاي مديريتي سطح بالا لازم است. اما اين مهارتهاي مديريتي بيشتر براي جمعكردن افراد و شركتهاي كوچك در يك مؤسسه خاص بهكار ميروند. برعكس، توليدات رسانههاي گروهي در حال جذب ويژگيهاي صنايع روستايي ما قبل صنعتي هستند.
يكبار ديگر، صنعتِ پايگاههاي اطلاعاتي جايي بين نشر كتاب و رسانههاي پخش برنامههاي راديويي و تلويزيوني قرار ميگيرد. قسمت اعظم فعاليتها در قالب خويشكاري صورت ميگيرد كه با گسترش شبكههاي قابل دسترس عمومي و تسهيل همكاري با خويشكاران از راه دور ــ حتي از قارهاي به قاره ديگر ــ تقويت ميشود. ميزبانان و توليدكنندگان پايگاههاي اطلاعاتي، سازمانهاي تجاريِ مشابهِ چاپخانهها هستند و مانند چاپخانهها با عقد قرارداد، سازماندهي، سرمايهگذاري، و توزيع پايگاههاي اطلاعاتي عمل ميكنند. وقتي كه محصول يك ماده الكترونيكي باشد (مانند لوح فشرده) شباهتها بيشتر ميشود.
3. تحقيق و توسعه. نوآوريهاي فني سخت و مداوم، ويژگي تمام صنايع ارتباطي از اواسط دهه 1960 بوده است؛ هر چند كه سرعت و كاربرد نتايج اينگونه ابداعات در هر كشور و در بخشهاي مختلف بسيار متفاوت بوده است. براي مثال در نشر روزنامه در انگلستان، استفاده از رايانه بهعنوان ابزار ورود دادهها، با يك دهه تأخير نسبت به امريكا صورت گرفت. برعكس، چاپ افست چند سال قبل از امريكا در انگليس شروع و جانشين چاپ سربي شد.
با اين همه، صنايع دانش، عمومآ استفادهكننده ابداعات فني بودهاند و نه توليدكننده آنها. تمام بخشهاي صنعت بهطور مستقيم يا غيرمستقيم، مخصوصآ با توجه به پيشرفتهاي بيست سال اخير در زمينه رايانه، عميقآ دچار تحول شدهاند. پايگاههاي اطلاعاتي، در شكل فعلي، بارزترين محصول عصر رايانه است؛ اگرچه از نشر سنتي كتابهاي علمي، فني، و مرجع ريشه گرفتهاند. توليد برنامههاي قابل پخش، خصوصآ تلويزيوني، در صف اول استفاده از فناوري پيشرفته قرار دارد. در ابتدا فناوريهاي الكترومغناطيس و بعد از آن فناوريهاي ديجيتالي ضبط ويدئويي تقريبآ بهطور كامل جايگزين رسانههاي تصويري شد. كاهش هزينههاي توليد و انعطافپذيري بيشتر در محل ساخت برنامهها (از جمله پيامدهاي آن) بوده است. انواع نمايش و گردآوري خبر و برنامههاي مستند، از انعطافپذيري بيشتر ويدئو نسبت به فيلم بيشترين بهره را ميبرند، در عين حال هيچ زمينهاي بدون تغيير باقي نمانده است.
صنعت نشر كتاب در سراسر جهان همواره محافظه كار بوده است، اما كشورهاي صنعتي در سالهاي اخير بر اين محافظهكاري سنتي فائق آمدهاند. اكنون نويسندگان تا حدودي با استفاده پيگيرانه از واژهپردازها و توانايي ارائه آثار خود بهصورت الكترونيكي، اين تغييرات را هدايت ميكنند. اين امر، به نوبه خود بخشي از فشار كار ويرايش را از ناشر به نويسنده منتقل كرده است، حتي در اين ميان ميتوان از تغيير نقش سنتي ناشران بهعنوان كنترل كننده كيفيت بحث كرد. نشر، در مقياس كم، از افزايش پيچيدگي و كاهش هزينه واقعي بهرهمند شده است. نشر روميزي بر بخشهاي اصلي صنعت نشر تأثير كمي داشته است، اما انتشار مواد بيدوام تجاري را بسيار آسان كرده است كه ممكن بود از راه ديگر توليد نشود. اگرچه مزاياي علمي و فرهنگي اين كار ممكن است مورد سؤال قرار گيرد، اما شكي نيست كه فرايند چاپ بر روي كاغذ با استفاده از تغييرات حاصل از فناوري، دستيافتنيتر و عموميتر شده است.
4. بازاريابي و فروش. مانند هر فعاليت ديگري در نظام سرمايهداري، در اينجا نيز فروش محصولات است كه در نهايت سرنوشت صنايع دانش را تعيين ميكند. در اينجا ميان سه بخش موردنظر ما تجانس كمي وجود دارد.
مصرفكننده بازار كتاب عمدتآ از طريق كتاب فروشيهاي جزء اقدام ميكند، اينگونه فروشگاهها معمولا مستقل از ناشران هستند، هر چند در برخي كشورهاي كمتر توسعه يافته براي ناشر امري عادي است كه علاوه بر نشر، در فروش و گاه نيز در چاپ دخالت داشته باشد. اما در تجارت عمده كتاب تفكيك وظايف تقريبآ ثابت است.
مناسبات تجاري ميان ناشران و فروشندگان كتاب شكل واحد ندارد. در انگلستان عمدهفروشي در تجارت كتابهاي جلد شميز ناشناخته است، هرچند در مورد كتابهاي جلد كاغذي معمول است. در صورتيكه در ايالات متحده، عمده فروشان (كه به كارگزاران كتاب[8] معروفند) تقريبآ هر دو
كار را ميكنند، در آلمان هم به همين صورت است. در برخي كشورها، مانند ايالات متحده و استراليا، فروش كتاب از طريق سفارش پستي، بخش قابل ملاحظهاي از بازار را دربرميگيرد؛ در صورتي كه در ساير كشورها از جمله انگليس، فرانسه، و آلمان كتابفروشي همچنان در كانون تجارت كتاب باقي مانده است.در تمام كشورهاي صنعتي باشگاههاي كتابِ پستي، بخش مهمي از بازار را به خود اختصاص داده است. نحوه كار اين است كه ناشر كتاب، حق تجديد چاپ كتاب را به اعضاي باشگاه واگذار ميكند يا تعداد زيادي از نسخههاي يك كتاب را براي فروش به اعضا، در حدي پايينتر از قيمت معمولي خردهفروشي، در اختيار باشگاه قرار ميدهد. در بخش سازماني (كه در حدود يك سوم از كل بازار درانگلستان و اندكي كمتر از اين ميزان را در ساير كشورهاي توسعه يافته تشكيل ميدهد)، كارگزاران متخصص كتابخانهاي بهعنوان واسطه ميان ناشران كتاب و مجله از يك طرف و كتابخانهها از طرف ديگر عمل ميكنند. اما تمام راههاي عرضه منابع كتابخانهاي اين معني را ميرسانند كه ناشر مستقيمآ با مصرفكننده در ارتباط نيست و كارها از طريق يك يا چند واسطه صورت ميپذيرد كه در عمدهفروشي يا خردهفروشي تجارت كتاب فعاليت دارند.
نحوه فروش كتاب به هر طريق كه صورت گيرد، معمولا خواست ناشر اين است كه در حد ممكن بيشترين تعداد نسخه از هر عنوان را در زمان انتشار (يا حتي پيش از انتشار) به فروش برساند تا هزينهها را مستهلك كرده و هر چه سريعتر به سود برسد. از اينرو، باشگاههاي فروش كتاب، عمدهفروشان، كارگزاران، و پيمانكاران فوقالعاده موردعلاقه ناشران هستند، زيرا عليرغم تخفيف بيشتري كه تقاضا ميكنند، موجب فروش انبوه با كمترين هزينه ميشوند. ناشران اين مزيت را دارند كه با حرفههايي مانند كتابفروشها، واسطهها، عمدهفروشان، و كارگزاران كتابخانهاي در دنياي كتاب در تماس هستند. بنابراين عمليات بازاريابي و فروش آنها ميتواند بهصورت بسيار دقيق در بازار شناخته شده كتاب هدايت شود.
صنايع نشر مجله و روزنامه، بزرگتر و متنوعتر از نشر كتاب هستند. روزنامهها به حفظ خوانندگان به اتكاي نام تجاريشان تمايل دارند، هرچند آنها نيز بهمنظور حفظ و افزايش ميزان شمارگان خود به ابتكاراتي دست ميزنند و با ارائه خدماتي (مانند تهيه گزارشهاي ويژه، اهداي محصولات و خدمات، و نظاير آن به خوانندگان) سعي دارند خود را با ديدگاههاي اجتماعي و سياسي مخاطبان موردنظر هماهنگ كنند. روزنامهها بهعنوان محصولي گذرا، از طريق ميليونها توزيعكننده در سراسر جهان در بازار مصرفي فروخته ميشوند كه در آن خريدهاي پيشبيني نشده و نامنظم ميتوانند تأثير بسزايي بر امر فروش داشته باشند. مجلات اتكاي بيشتري به حقاشتراك منظم دارند، اما مجلههاي با شمارگان انبوه نيز مانند روزنامهها از طريق فروشندگان جزء به فروش ميرسند و مثل آنها در برابر تغيير ذائقه و احساسات عمومي آسيبپذيرند. مجلات و روزنامهها، خود را (بهويژه از طريق تلويزيون) تبليغ ميكنند. اين امر معمولا در شرايط خاصي انجام ميگيرد. تبليغ از طريق ويترين فروشگاهها، مخصوصآ با استفاده از عناوين يا طرحهاي چشمگير، برايشان اهميت بيشتري دارد. عمدهفروشها در سراسر جهان در صنعت مجله نقش مهمي دارند. بازاريابي انبوه مجلات، به توانايي آنها در متقاعد كردن دهها هزار فروشنده جزء بستگي دارد كه بسياري از آنها دكههاي كوچك هستند و نه فروشگاههاي رسمي. اينها بايد نسخههاي مجله را دريافت كنند و براي جذب خوانندگان بالقوه در معرض ديد مردم قرار دهند. روزنامهها نيز از طريق عمده فروشان توزيع ميشوند، هر چند در برخي كشورها (مانند امريكا) روزنامهها معمولا منطقهاي يا محلي هستند و در سطح وسيع فروخته نميشوند. بعضي روزنامهها و بسياري از مجلات بازار جهاني دارند.
براي توليدكنندگان برنامههاي راديويي و تلويزيوني بازار محدوديت بيشتري دارد، زيرا اين بازار تحت كنترل معدودي از شركتها و نهادهاي دولتي قرار دارد. حتي در جايي كه نظام بهطور كامل تجاري است (بهويژه در امريكا)، اگر دقيق بنگريم، بازار آزاد وجود ندارد. دولت مجوز پخش را به راحتي صادر نميكند و در بيشتر موارد همزمان ميخواهند تنوع را دامن بزنند و رقابت را محدود كنند. تأمين علايق طيف گسترده مخاطبان بالقوه همراه با حفاظت از سرمايهگذاري سازمانهاي توليد و پخش در شبكهها و محصولات، بخشي از مقاصد متعارض چنين سياستهايي است. در نتيجه، توليدكنندگان مستقل گرفتار چند مركز پخش سراسري برنامههاي راديويي و تلويزيوني (براي مثال، سه شبكه در امريكا و چهار شبكه در انگلستان) و چند مركز كم قدرت منطقهاي هستند. حتي توسعه سيستمهاي كابلي و ماهوارهاي نيز چندان نتوانسته است قدرت اين شبكهها در صنعت پخش در عرصه ملي و جهاني را درهم شكند؛ هر چند پخش ماهوارهاي سازمانهاي راديو تلويزيوني جنوب شرق آسيا و خاورميانه را كه در انحصار دولت هستند، دچار چالشهاي جدي كرده است. بازار جهاني براي برنامهها (مخصوصآ به زبان انگليسي) امكان عرضه بيرون از كشور مبدأ را فراهم آورده است، هرچند كه اكثر اين برنامهها امريكايي هستند و بهوسيله شبكههاي بزرگ در همان كشور توليد ميشوند.
بازار سازمانهاي پخش برنامههاي راديويي و تلويزيوني، شنوندگان و بينندگانِ نهايي هستند كه بايد اين سازمانها به آنها دست يابند تا رضايت تأمينكننده مالي و صاحبان آگهي را جلب نمايند. اين امر حتي در مورد مراكز پخش غيرتجاري كه متكي به درآمدهاي عمومي هستند نيز حقيقت دارد، زيرا آنها بايد تأمينكنندگان مالي نهايي، يعني مالياتدهندگان در حكومتهاي دموكراسي را بهمنظور حفظ موقعيت خود راضي نگه دارند. ترتيبات تنظيمي تا حدي ماهيت ارتباط تجاري بين سازمانهاي پخش و دريافت كننده را مشخص مينمايند. با آنكه اين ترتيبات نيز عليالقاعده دغدغه حفظ استانداردهاي ــ بهادعاي خود ــ مطلوب اخلاق عمومي را دارند و در بعضي كشورها محتواي برنامههاي اجتماعي و سياسي را كنترل ميكنند. كيفيت برنامهها در برخي نظامهاي تنظيمي يك عامل مهم است، ولي اعمال آن دشوار است.
در بخش پايگاههاي اطلاعاتي، همانگونه كه از ماهيت خود اين محصول انتظار ميرود، بازاريابي و فروش، بسيار تخصصيتر است. عمومآ ميزبانان و توليدكنندگان در پي فروش خدمات خود، به متخصصان هم رشته خود در جهان كتابداري و اطلاعرساني هستند، زيرا ايشان با اين بخش ارتباط دائمي دارند. در حال حاضر اين بخش بيشتر تحت تأثير توليدكنندگان قرار دارد تا محركههاي بازار، چرا كه در اين بخش ميان پايگاههاي اطلاعاتي كه ميتوانند اطلاعات همانندي رابه مشتريان بالقوه خود ارائه كنند، رقابت كمي وجود دارد.
نحوه عملِ ساختارهاي صنعت.همگرايي فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطي و بهوجود آمدن رسانهها و قالبهاي جديد، به ناچار بين زيرساختهاي بخشهاي ظاهرآ متمايز صنايع دانش همپوشاني ايجاد كرده است. به علاوه، صنايع بيش از پيش بهصورت جهاني عمل ميكنند و بسياري از نظامهايي كه آنها را تغيير شكل دادهاند، از فرايندهاي اصلي
ارتباطات جهاني هستند.تحول ساختاري در صنايع به بزرگي انقلاب فني بوده است، مخصوصآ زماني كه به سابقه دولتهاي غربي بنگريم؛ چرا كه اين كشورها به بازار آزاد، فروپاشي نظامهايي كه جريان اطلاعات را محدود ميكنند، و ايجاد مناطق آزاد تجاري بزرگ پايبندي ايدئولوژيك دارند.
ماهيت بينالمللي صنايع دانش چيز جديدي نيست. صنعت چاپ حيات خود را با استفاده از يك زبان بينالمللي يعني زبان لاتين شروع كرد و محصولات اوليه خود را در اختيار نخبگان تحصيلكرده بينالمللي قرار داد كه براي آنها زبان لاتين، زبان رايج علم و دين بود. همطراز جديد زبان لاتين، زبان انگليسي است كه زبان غالب انتشارات تجاري، پخش تلويزيوني، موسيقي، و سينماي عامه، به شمار ميآيد و در واقع تنها زبان نظامهاي رايانهاي و ارتباط از راه دور است.
اگر كمي به عقب برگرديم، شركتهاي انتشاراتي در طول قرن حاضر، حضوري بينالمللي داشتهاند. ناشران آموزشي انگليسي پيش از جنگ جهاني اول، شعبههايي را در سراسر امپراتوري انگليس تأسيس كردند. بعضي از اين شعبهها بهتدريج به ناشران مستقلي تبديل شدند كه تنها نام و نيت خير شركتهاي مادر را در انگلستان حفظ نمودند. از 1960 به بعد بعضي از شعبهها و شركتهاي فرعي در افريقا و جنوب شرقي آسيا بهوسيله كشورهاي تازه استقلال يافتهاي كه اين شركتها در آن قرار داشتند از نظر مديريت، مالكيت، و عملكرد بومي شدند. در نتيجه، هر چند بعضي از نامهاي مشهور انتشارات انگليسي در سراسر كشورهاي مشتركالمنافع پراكنده باقي ماندهاند، اما ارتباط بين اينها و شركتهاي مؤسس در بريتانيا چيزي بيش از نام نيست.
به دلايل آشكار زباني و فرهنگي، همواره پيوندي محكم بين انتشارات انگليسي و امريكايي وجود داشته، حتي زماني كه روابط بين اين دو خيلي دوستانه نبود. در طول قرن بيستم جريان پيوسته ورود سرمايههاي امريكايي به سمت انتشارات انگليسي وجود داشت كه در ابتدا نامحسوس بود، اما از حدود 1970 بسيار گسترده و چشمگير شد. از چهار شركت انگليسي برجسته نشر كتاب (رندم هاوس، هادر هدلاين، نيوز اينترنشنال، و پيرسون) دو تا انگليسي ـ امريكايي با وجه مسلط امريكايي هستند؛ يكي در اصل استراليايي است، اما بهوسيله فردي با تابعيت امريكايي و شيوه و ظاهر بيشتر امريكايي اداره ميشود؛ و چهارمي داراي علايق كاملا امريكايي است. دامنه اين دستهبنديها بسيار فراتر از اقيانوس اطلس شمالي است. با توجه به اينكه زبان انگليسي زبان غالب دنياي انتشارات است ــ مخصوصآ در زمينههاي بنيادين مانند علوم، فناوري، پزشكي، رايانه، و تجارت ــ ناشران چند مليتي مستقر در لندن و نيويورك در حال حاضر بر برخي از مهمترين حوزههاي اقتصادي، سياسي، و اجتماعي، و در عين حال بعضي از سودآورترين حوزههاي جاري نشر كتاب تسلط جهاني دارند. شركتهاي انتشاراتي انگلوامريكن كه بر پايههاي محكم فناوري و قدرت اقتصادي امريكا همراه با استفاده از يك زبان جهاني شكل گرفتهاند، تصادفآ يا از روي طرح و نقشه، مانع توسعه نشر در سطح بالا در بسياري از نقاط ديگر جهان شدهاند.
اين سلطه بيشتر بهوسيله عوامل تجاري ادامه يافته است. هر چند اين امر مسلمآ پيامدهاي سياسي نيز داشته و همچنان هم دارد؛ اما در كل، تلاشهاي چندي، هم در انگلستان و هم در ايالات متحده، جهت جلوگيري از گسترش شركتهاي انتشاراتي چند مليتي صورت گرفته است. يكي از موضوعات بحثانگيز كه هنوز هم موضوع مذاكرات سياسي است، تداخل مالكيت توأم چند رسانه توسط يك شركت است. نيوز اينترنشنال بهترين نمونه شركتهاي داراي چند رسانه است. نيوز اينترنشنال علاوه بر داشتن شركتهاي انتشاراتي بينالمللي مالكيت كانالهاي تلويزيوني ماهوارهاي، شركتهاي توليدكننده برنامههاي تلويزيوني، فيلم، و پايگاههاي اطلاعاتي مهم را نيز در اختيار دارد. اين شركت نمونهاي از ماهيت چند مليتي و بينالمللي صنايع دانش را در پايان قرن بيستم و شروع عصر اطلاعات بيان ميكند. بعضي كشورها تلاشهايي را جهت وضع قانون در اين زمينه انجام دادهاند. در برخي موارد مانند انگلستان، تلاشهاي ظاهرآ اصيل براي جلوگيري از رشد انحصارهاي نامطلوب به عمل آمده است. در ساير كشورها مانند فرانسه هدفي كه جدآ تعقيب ميشود، پيشگيري از آسيب رسيدن به سنن ملي بهوسيله گسترش زبان انگليسي و فرهنگ امريكايي است. در هر دو مورد موفقيت كاذب بوده است؛ فناوريها قانونگذاران را شكست دادهاند.
همگرايي فناوريها در نهايت منجر به همگرايي مالكيت شده است. پخش زميني و ماهوارهاي و تلويزيون كابلي، براي بينندگان واحد، رقيب يكديگر هستند. علاوه بر اين، تلويزيون كابلي ميتواند رسانهاي براي پخش مجدد توليدات سيستمهاي پخش و همچنين بهعنوان كانالي براي ارتباطات خصوصي يا نيمهعمومي ديجيتالي عمل كند. مفهوم شاهراههاي اطلاعاتي اين است كه در اصل تمامي رسانههاي مختلف ارتباطي و اطلاعاتي يك بستر حمل واحد داشته باشند و از لحاظ تجاري تنها يك فعاليت تجاري، مالكيت، و اداره محسوب شوند. در صورت عدم دخالت دولت براي مبارزه با انحصارطلبي، ]صنايع دانش[ شديدآ انحصاري خواهند شد، همانطور كه در صنايع تلويزيون و روزنامه ميبينيم در هر حال انحصار بيشتر در سطح مخابرات است تا تهيهكنندگان برنامهها، اين صاحب شبكه است كه زمان و مكان را به افراد و شركتها اجاره ميدهد (مخصوصآ از نوع كابلهاي با پهناي باند زياد كه قادر به انتقال سيگنالهاي چند رسانهاي هستند)، كنترل كننده اينگونه شاهراههاي اطلاعاتي بر صنايع دانش مسلط خواهد شد. دريافت تلفن، نمابر، ويدئو، متن ويدئويي (ويدئوتكست)، و پست الكترونيكي ميتواند با استفاده از يك شبكه با كمك ابزارهاي تعاملي براي انجام معاملات خانگي و صنفي مانند خريد، بانكداري، و معامله سهام صورت گيرد. در تمام اين موارد، انتقال دانش ميتواند در معرض خطر غوطهور شدن در گرداب اطلاعاتِ هضم نشده و ارتباطاتِ به دقت كنترل شده قرار گيرد. توليدكنندگان ثانويه سنتيِ صنايع دانش كه در اين مقاله توجه اصلي به آنها بوده است، حتي ممكن است خود را در چالش با يك نظام ارتباطي ببينند كه مسير تماس مستقيم بين توليدكننده اوليه (پديدآورنده دانش) و مشتريان (استفادهكنندگان نهايي دانش) را در اختيار دارد.
در نظام جهاني ارتباطات، ممكن است بعضي از فراهمآورندگان سنتي صنايع دانش خيلي كوچك به نظر برسند. اين امر بهويژه درخصوص ناشران كتاب صدق ميكند كه همه چيز از آنها آغاز شده است. هر چند در اينجا نقش مستمر و مهمي براي كلام چاپ شده در آينده قابل پيشبيني وجود دارد، اما هرگز نميتواند شكل غالب ارتباط جمعي در آينده باشد. همزمان، افراد و بخشهايي از جامعه و حتي ملتهايي وجود دارند كه صنايع دانش ديگر قادر به ارائه خدمات به آنها نخواهد بود، يا تنها در حاشيه بازار اصلي خود، به آنها خدمات ارائه خواهد داد. آنهايي كه آشنايي كمي با زبان انگليسي دارند، هماكنون (براي مثال در دو حوزه كسب و كار و علوم) به حاشيه رانده شدهاند و دستيابي آنها به بعضي از انواع سرگرميهاي مردمپسند، مانند سينما و موسيقي بهشدت محدود شده است. آنها كه هيچگونه دسترسي به فناوري اطلاعات ندارند و يا مهارت كمي در استفاده از آنها دارند، به سرعت از مزيتهاي انقلاب اطلاعاتي محروم ميشوند. صنايع دانش نيروي توسعه جامعه اطلاعاتي هستند و خود نيز در جريان گردشي عظيم از تغيير و توسعه بهوسيله آن پيش رانده ميشوند، اما همانگونه كه نياز آنها به سرمايههاي انساني و مالي سيريناپذير ميشود نخبهگراتر و خاصگراتر نيز ميشوند. اينها چالشهايي هستند كه صنايع دانش با آنها مواجه خواهد شد و بايد در هزاره جديد به آنها بپردازند.
نيز نگاه كنيد: كتاب (تجارت)
براي مطالعه بيشتر:
1) Altbach, P. G. The Knowledge Context: Comparative Perspectives on the Distribution of Knowledge, State University Press of New York, 1987; 2) Idem. Publishing and Development in the Third World, Hans Zell, 1992; 3) Cronin, B.; tudor-Silovic, N. The Knowledge Industries: Levers of Economic and Social Development in th 1990s, ASLIB, 1990; 4) Dyson, K.; Humphreys, P. Broadcasting and New Media Policies in Western Europe, 1989; 5) European Commission. Mergers Acquisitions in the Electronic Information Industry, Luxembourg (IMO Working Paper, 94/2), 1994; 6) Hartley, J., Noonan, A.; Metcalfe, S. New Electronic Information Services: An Overview of the UK Database Industry in an International Context. Gower, 1987; 7) Katz, R. L. The Information Society: An International Perspective. Praeger, 1988; 8) Luther, S. F. The United States and Direct Broadcast Satellite: The Politics of International Broadcasting in Space, Oxford University Press,1988; 9) Machlup, F. The Production and Distribution of Knowledge, Princeton University Press, 1962; 10) Idem. Information Through the Printed Word, 3vols,Praeger,1978; 11) Meadows, A.J. (ed.). Knowledge and Communication. Essays on the Information Chain, Library Association Publishing, 1991; 12) Negrine, R.; Papathanassopoulos, S. The Internationalisation of Television, Pinter, 1990; 13) Rubin, R.; Huber, M. T. and Taylor, E. L. The Knowledge Industry in the United States: 1960-1980, Princeton University Press, 1986.
جان فيدر[9] )IEILS(
ترجمه يعقوب نوروزي