زرياب خويي، عباس. سازمان اسنادو کتابخانه ملّی جمهوری اسلامی ایران
نخستين سالهاي تحصيل زرياب نزد مكتبداري محلي به نام ملاكبري به آموختن قرآن سپري شد. وي در مدت دو سال سراسر قرآن را فراگرفت و طي آيين خاصي كه خود به خوبي شرح داده از مكتبخانه به خانه پدر روانه شد. سپس به مدرسهاي رفت كه حدّ فاصل مكتبخانههاي قديم و مدارس جديد بود، اما بهطور كلي در ابتدا، از اينگونه مدارس كه تازه تأسيس ميشد چندان خشنود نبود (1: 2؛ 3: 8). در همين زمان مطالعه غيردرسي را آغاز كرد و به مطالعه كتابهاي فارسي موجود در شهر خوي، كه بيشتر مذهبي و ادبي بود پرداخت و سپس به مطالعه متون تركي آذري، كه اكثر آنها چاپ باكو بود، روي آورد.
از كتابهايي كه - به گفته خود او - در روزگار كودكي و نوجواني بر وي تأثير نهاد آثار تاريخي عباس اقبال، شرح حال رودكي اثر سعيد نفيسي، و بهخصوص سخن و سخنوران بديعالزمان فروزانفر بود (3: 9). از استادان وي شيخ فضلاللّه، روحاني شهر خوي، را ميتوان نام برد كه روزهاي جمعه مجلس وعظ برگزار ميكرد و به مذهب شيخيّه گرايش داشت. استاد ديگر او حاج شيخ عبدالحسين اعلمي بود كه زرياب حاشيه ملاعبداللّه و قسمتي از معالم و كتاب مطوّل را نزد او فرا گرفت. آنگاه به آموختن شرح جامي در نحو نزد حاج ميرزاحسن فقيه پرداخت و سپس به آموزش زبان و ادبيات عربي روي آورد (1: 3؛ 3: 9).
عباس زرياب، در سال 1316 و در اوج قدرت رضا پهلوي، پس از اتمام دوره اوّل دبيرستان عازم قم شد و به تحصيل علوم حوزوي پرداخت و شش سال در آنجا ماند. وي در آغاز، در مدرسه ناصريه حجرهاي به دست آورد و در آنجا به خواندن مقدمات و سطوح پرداخت و سپس به آموزش فلسفه اسلامي روي آورد و اسفار را فرا گرفت. پس از دو سال اقامت در قم و مطالعه بيوقفه توانست خود را براي حضور در دروس عاليتر آماده سازد. رسائل را نزد سيدمحمد يزدي معروف به داماد؛ كفايه را در محضر سيد احمد خسروشاهي، از شاگردان سيد محمدتقي خوانساري؛ و مكاسب را نزد شيخ محمدعلي كرماني فراگرفت. از سال 1318 شرح منظومه و اسفار را در محضر امام خميني (ره) و حاج شيخ مهدي مازندراني آموخت (4:1). در قم، علاوه بر متون حوزه، به مطالعه كتب ديگري نيز روي آورد، كه كتب اجتماعي و فلسفي و اصولي اهل سنت و نيز پارهاي از متون اروپايي كه به عربي ترجمه شده بود از آن جمله است.
زرياب در سال 1322، به سبب بيماري پدرش، به خوي بازگشت و چند سالي را در آن شهر گذراند. در شهريور همان سال به تهران آمد و با معرفي مرحوم آقا محمد سنگلجي و تقي تفضلي در كتابخانه مجلس شوراي ملي استخدام شد، و همزمان با آن در دانشكده معقول و منقول دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت و درجه ليسانس گرفت (1: 5؛ 3: 11). عباس اقبال آشتياني كه از زرياب بهعنوان "كتابدار فاضل كتابخانه دارالشوراي ملي" ياد ميكند، از وي در تهيه فهارس كتاب شدّالازار (به تصحيح محمد قزويني) استمداد طلبيد. در سال 1334 به پيشنهاد سيدحسن تقيزاده، بورس مطالعاتي بنياد هومبولدت آلمان در اختيار وي قرار گرفت و نزديك به پنج سال در شهرهاي ماينس، فرانكفورت، و مونيخ به مطالعه تاريخ و فلسفه پرداخت و سرانجام رساله دكتراي خود را تحت عنوان "گزارش درباره جانشينان تيمور" برگرفته از تاريخ كبير جعفري تأليف ابن محمدالحسيني زير نظر شل[1] و رويمر[2] به پايان رساند. پس از بازگشت به تهران، مدتي در كتابخانه مجلس سنا مشغول شد و در راهاندازي آن نقش مؤثري ايفا كرد (11:3)؛ تا اين كه پرفسور هنينگ[3] او را به امريكا دعوت كرد و دو سال در دانشگاه بركلي كاليفرنيا به تدريس پرداخت، اما سكونت در كشورهاي ديگر را خوش نداشت و پس از دو سال تدريس در آن دانشگاه و با وجود اصرار هنينگ، به وطن بازگشت و در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران استاد تاريخ شد (1: 6؛ 2: 54؛ 3: 11). او رسمآ استاد گروه تاريخ بود اما در رشتههاي گوناگون تبحّر داشت و مورد مراجعه و توجه ارباب دانش قرار ميگرفت. همه براي رفع مشكلات و سؤالات خود در رشتههاي ادبيات فارسي، ادبيات عربي، فلسفه، زبانشناسي، معارف اسلامي، و حتي فقه به او مراجعه ميكردند (6:1). زرياب سرانجام مجبور به ترك كرسي استادي شد و در سال 1359 از دانشگاه تهران بازنشسته گرديد.
او پس از ترك دانشگاه، چند سال خانهنشين بود و در منزل به تحقيق و مطالعه پرداخت و كارهاي ناتمام خود را تكميل كرد؛ تا اينكه چند دايرهالمعارف تأسيس شد كه همه براي تأليف و ويرايش مقالات از او براي همكاري دعوت كردند. وي تا پايان عمر بيوقفه براي اين مراكز مقاله مينوشت يا در كارهاي ويرايش و مشاورههاي علمي به آنان كمك ميكرد. زرياب دستياري توانا و مبرّز براي همه اين سازمانها و مايه اميد آنها بود. بسياري مقالات و عناوين را كه ديگران از نوشتن آنها، به سبب دشواري، سر باز ميزدند زرياب مينوشت. بهخصوص بايد از مقالات بلند او در دايرهالمعارف بزرگ اسلامي و چند مرجع ديگر ياد كرد كه هر يك از آن مقالهها را ميتوان با اندكي گسترش به صورت كتابي جداگانه منتشر كرد (1: 7؛ 3: 11).
نخستين جايي كه پس از انقلاب در آن به كار پرداخت و براي آن مقالات متعدد و كوتاه نوشت دايرهالمعارف تشيع بود. سپس با دانشنامه جهان اسلام و دايرهالعمارف بزرگ اسلامي و به همكاري پرداخت (1: 7؛ 2: 55 ). زرياب سرانجام به دليل ابتلا به بيماري قلبي در سال 1373 در بيمارستان بستري شد و روز جمعه 14 بهمن 1373 ديده از جهان بربست (3: 12).
زرياب از دير زمان عضو چند مؤسسه و مجمع مهم بينالمللي از جمله انجمن بينالمللي شرقشناسي آلمان و مجمع بينالمللي كتيبههاي ايراني انگلستان بود. در ايران نيز عضو انجمن فلسفه و علوم انساني، عضو هيأت امناي بنياد فرهنگ ايران، عضو فرهنگستان تاريخ، و عضو بنياد شاهنامه فردوسي بود (3: 15؛ 1: 7).
زرياب از نظر خصوصيات اخلاقي، شخصيتي مهربان و متواضع داشت. رفتار او بهگونهاي بود كه پس از اندكي مجالست همگان با او احساس صميميت و نزديكي ميكردند و سخنان خود را بيمحابا بيان ميداشتند. او شاداب و خندهرو بود و پيوسته با قامتي مستقيم و سري برافراشته و گامي استوار راه ميرفت (3: 12، 14).
از كارهاي علمي او بايد جدا از مقالات متعدد در دايرهالمعارفهاي جديد، از مقالات فراوان او در دايرهالمعارف فارسي نام برد كه در سالهاي اخير زندگي خود، تعدادي از آنها را بهطور جداگانه به چاپ رساند. زرياب كتابهاي مهمي از زبانهاي اروپايي به فارسي در آورد. از جمله بايد از دو اثر ويل دورانت، به نامهاي تاريخ فلسفه و لذات فلسفه نام برد كه بارها به چاپ رسيده است. تاريخ ايرانيان و عربها اثر نولدكه را نيز از آلماني به فارسي برگرداند كه نشاندهنده تبحّر او در زبانهاي آلماني و عربي است (1: 8). فهرست برخي ديگر از اهم آثار او به اين شرح است :آئينه جام ]شرح مشكلات ديوان حافظ[ ؛ بزمآورد ]شصت مقاله درباره تاريخ، فرهنگ، و فلسفه[؛ سيره رسولالله، بخش اول از آغاز تا هجرت؛ تاريخ ساسانيان؛ تصحيح كتابالصيدنه فيالطب اثر ابوريحان بيروني؛ تلخيص و تصحيح روضهالصفا؛ همكاري در تهيه اطلس تاريخ ايران؛ و ترجمه مجلد اول درياي جان اثر هلموت ريتر كه اندكي پس از فوت وي به چاپ رسيد.
با اين وصف بايد گفت كه آثار برجايمانده از زرياب به نسبت وسعت دانش او بسيار اندك است. طبعآ نسل آينده كه از فيض ديدار او و استفاده از محضر دلپذيرش دور مانده است شايد نتواند بهخوبي بر ميزان وقوف و تبحّر او در دانشهاي گوناگون آگاهي پيدا كند.
احمد تفضلي در زمان حيات زرياب، به پاس و گراميداشت مقام علمي او، مجموعهاي از مقالات ارزنده زرياب را فراهم آورد و در مجموعهاي به نام يكي قطره باران چاپ و آن را به زرياب اهدا كرد. پس از درگذشت وي، حداقل دو مجله، يكي تحقيقات اسلامي (نشريه بنياد دايرهالمعارف اسلامي) و ديگر مجله دانشكده ادبيات دانشگاه تربيت معلم، شمارهاي را ويژه زرياب و در بزرگداشت او منتشر كردند.
مآخذ: 1) تفضلي، احمد. "مختصري از زندگاني استاد دكتر عباس زرياب". در يكي قطره باران: جشننامه استاد دكتر عباس زرياب خويي. تهران: نشر نو، 1370، ص 1-8؛ 2) زرياب خويي، عباس. "زندگاني من". تحقيقات اسلامي. س. دهم، 1 و 2 (سال 1374): 19-55؛ 3) كيواني، مجدالدين. "مرگي و صدهزار مصيبت". مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تربيت معلم. دوره جديد، س. دوم، 6-8 (پاييز 1373، بهار 1374):7-28.
علي آل داوود
بازنگاري داكا
[1]. Scheel