ديباچه. سازمان اسناد و کتابخانه ملّی جمهوری اسلامی ایران
ديباچه. اين واژه از ريشه پهلوي ديپ/ ديپاته به معني زبانهكشيدن، پرتو افكندن، و درخشيدن است. در فارسي دري، ديباچه به معني جامهاي از ديباي خسرواني و پوشش ويژه شاهان است؛ نيز به تكّهاي تزييني ميگفتند كه روي جامه ديبا ميگذاشتهاند و بهسبب آنكه زينت كتاب بيش از هر چيز در مقدمه آن نمود مييابد، آن را ديباچه مينامند. ديباچه را ديباجه، پيشگفتار، سرآغاز، سردفتر، مقدمه، و خطبه نيز ناميدهاند (5: 599).
تاريخچه. ديباچهنويسي در ادبيات كهن فارسي بهعنوان فني ادبي ـ بلاغي چندان مورد توجه قرار نگرفته است و مؤلفانِ كتابهاي صنايع ادبي كمتر به آن پرداختهاند. شايد آنچه در درهالتاج و كشاف اصطلاحاتالفنون آمده از جمله نمونههاي نادر در اين باره باشد. در اين دو كتاب هشت ويژگي (بخش) براي ديباچهنويسي ياد شده است كه به رئوس ثمانيه مشهورند: 1) غرض علم و علّت غايي آن؛ 2) سود آن علم؛ 3) سِمَت علم كه عنوان كتاب است؛ 4) بحث درباره مؤلف، مصنّف، و مدوِّن كتاب؛ 5) بحث درباره جايگاه آن علم در ميان يقينيات يا ظنيات و مانند آنها؛ 6) رتبه آن علم در ميان علوم؛ 7) نشان دادن بخشهاي آن علم؛ و 8) روشهاي آموزش آن علم. البته اين تقسيمبندي بيشتر درباره ديباچهنگاري متون غيرادبي مصداق دارد. در متون ادبي، نويسندگان اصولاً بيشترين مهارت و تلاش خود را در نگارش ديباچه به كار ميگرفتند؛ به گونهاي كه ديباچه نمايانگر سبك و شيوه نگارش نويسنده كتاب بوده و گاه به تنهايي ارزش ادبي داشته است. حتّي گاه متني درسي (درسنامه) به حساب ميآمده است. ديباچههاي گلستان سعدي، كليله و دمنه، و مرزباننامه از اين گونهاند. ديباچههاي سهگانه ظهوري ترشيزي بر سه كتاب وي به نامههاي نورس، گلزار ابراهيم، و خوان خليل نيز از نمونههاي ديباچههاي ادبي متأخر هستند.
گاه ديباچهنويسي چندان اهميت مييافت كه برخي را براي نگارش ديباچه بر كتابهاي ديگران بر ميگزيدند. بسياري از اين برگزيدگان از نويسندگان ديواني بودند، مانند نظامالدين عبدالواسع نظامي كه از منشيان و مترسّلان دوره تيموري بود و مجموعهاي از ديباچههاي وي در منشاءالانشا گرد آمده است نيز مؤيدالدين بغدادي كه بر مجموعه منشآت خود، با نام التوسل الي الترسل، ديباچهاي مفصل نگاشته است. ديباچهنويسي بر كتابهاي ديگران غالباً در كتابهاي غيرادبي ـ بهويژه كتب ديني و علمي ـ رواج داشته است (600:5).
امروزه نويسنده در پيشگفتار (ديباچه) علل نگارش و انتخاب موضوع، شيوه و دامنه كار، و تاريخچه و هدف خود را از تأليف كتاب مينويسد؛ سطح و نوع خوانندگان و مخاطبان و انتظارات خود را از آنها بيان ميكند؛ گرچه به جزئيات كتاب نميپردازد، ليكن نوآوريها و تفاوتهاي اساسي اثر خود را در تدوين و تأليف و محتوا ـ در صورتي كه وجود داشته باشد ـ اظهار ميكند (8: ذيل واژه). گاهي مؤلف، اثر خويش را با آثار ديگر در همان حوزه موضوعي مقايسه ميكند و از كارهاي انجامشده و انتشاريافته مشابه نام ميبرد كه اين كار به ردهبندي كتاب توسط كتابداران و فهرستنويسان كمك ميكند (3: ذيل "پيشگفتار"). مؤلف ميتواند در پيشگفتار به منابع و مآخذ اصلي مورد استناد يا الهامگرفته از آنها نيز اشاره كند. معمولاً نويسنده در پيشگفتار از كسان يا سازمانهايي كه وي را در تدوين، تحقيق، و چاپ ـ به هر نحوي ـ ياري دادهاند سپاسگزاري و بعضاً از نقشي كه آنها در تدوين يا نشر كتاب داشتهاند ياد ميكند؛ به اين سبب است كه متن پيشگفتار در آخرين مرحله به خدمات چاپ و نشر واگذار ميگردد. چون مطالب پيشگفتار وارد متن نميشود، از اين رو، ممكن است پيش از فهرست مطالب قرار گيرد (76:4).
پسنديده است كه براي ويرايش جديد هر اثر، پيشگفتار جديدي نيز نوشته شود و در آن به دگرگونيهاي احتمالي اعمالشده در شكل و محتوا، كه در نتيجه تجديد نظر حاصل شده است، اشاره گردد (894:9؛ 2471:10-2472)؛ و نيز از كساني كه اظهار نظر كردهاند و پيشنهادهاي اصلاحي دادهاند تشكر گردد. اگر پيشگفتار توسط شخص ديگري نوشته شود، نام آن شخص بههمراه تاريخ و محل نگارش در پايان پيشگفتار ميآيد.
تاريخ نگارش پيشگفتار را در پايان آن ميآورند تا خواننده بهآساني دريابد كه اطلاعات ارائهشده تا چه حد قابل استفاده و معتبر است.
در صورتي كه كتابي بيش از يك پيشگفتار داشته باشد، پيشگفتارها به ترتيب تاريخ نگارش درج ميشود. ضرورت ندارد همه پيشگفتارها در هر ويرايش چاپ شود، در اين موارد ميتوان فقط به چاپ پيشگفتار نخستين و آخرين ويرايش بسنده كرد. اگر كتابي هم پيشگفتار مؤلف و هم پيشگفتار ويراستار يا مترجم داشته باشد، معمولاً نخست پيشگفتار ويراستار يا مترجم و سپس پيشگفتار مؤلف ميآيد(14:1).
در كتابهاي فارسي گاه عنوان "پيشگفتار"[1] را بهجاي "مقدمه"[2] و عنوان "مقدمه" را بهجاي پيشگفتار بهكار ميبرند و از نظر محتوا نيز مطالبي كه بايد در مقدمه درج شود در پيشگفتار و مطالبي كه بايد در پيشگفتار نوشته شود در مقدمه ميآورند. اما ميان پيشگفتار و مقدمه تفاوتهايي است. پيشگفتار پيوندي ماهوي و مستقيم با متن كتاب ندارد، ولي مقدمه داراي چنين پيوندي است و، برخلاف پيشگفتار، جزء اصلي كتاب و فصلي از فصول آن محسوب ميشود. پيشگفتارها و مقدمهها از حيث دارا بودن اطلاعات كتابشناختي نيز مفيدند (5: 601، 602).
صفحه پيشگفتار از جمله اجزاي كتاب است كه پس از اختراع چاپ و باب شدن صفحهآرايي به سبك فرنگي (1330 ق.) و ترجمه در ايران در كتابها ظاهر شده است، اما اطلاعات موجود و ضروري در پيشگفتار در صفحات آخر برخي كتابها مانند كتاب زينت الهي تأليف مجدالدين محمد حسيني كه در سال 1305 قمري در تهران چاپ سنگي شده است مشاهده ميشود (2: 270-271).
عقيده بر اين است كه پيشگفتار هر كتابي بايد خواننده را در انتخاب آن كتاب براي مطالعه كمك كند (183:6). در تاريخ ادبيات و كتابت، برخي پيشگفتارها از نظر اهميت و شهرت بر متن اصلي پيشي گرفتهاند؛ پيشگفتارهاي برنارد شاو (1856-1905 م.)، نويسنده و نمايشنامهنويس ايرلندي، بر نمايشنامههايش (3: ذيل "پيشگفتار"؛ 326:7؛ 894:9؛10: 2471) و نوشته زندهياد غلامحسين مصاحب (1289-)1358 در آغاز دايرهالمعارف فارسي [مصاحب] از اين جملهاند.
مآخذ: 1) اديب سلطاني، ميرشمسالدين. راهنماي آماده ساختن كتاب براي مؤلفان، مترجمان، ويراستاران، كتابداران، ناشران، چاپخانهها و دوستداران كتاب. تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1374؛ 2) افشار، ايرج. سير كتاب در ايران. تهران: اميركبير، 1344؛ 3) سلطاني، پوري؛ راستين، فروردين. اصطلاحنامه كتابداري. ويرايش 2. ذيل "پيشگفتار"؛ )4 شيوهنامه مركز نشر دانشگاهي. ويرايش 2. تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1375؛ 5) ضيايي، مهرداد. "ديباچه". دانشنامه ادب فارسي (2): فرهنگنامه ادبي فارسي، ص 599-602؛
6) Carson, Eillen-R. "Description and Prefaces Escholary Publishing. Vol.8, No.2 (1997): 183-184; 7) Casey, Florence. Compilation of Terms in Information Sciences Technology. Springlefield Va: National Technical Information Service, 1970; 8) Prytherch, Ray. Harrod's Libarians Glossary, 9000 Terms Used in Information Management, Library Science, Publishing the Book Trads and Archive Management. S.V. "Preface"; 9) "Preface". Encyclopaedia Dictionary of Library and Information Science. Vol.3, P.894; 10) "Preface". Encyclopedia of Information and Library Science. Vol.8, PP. 2471-2472.
كاظم حافظيان رضوي