آثار مجهولالمؤلِّف. سازمان اسنادو کتابخانه ملّی جمهوری اسلامی ایران
آثار مجهولالمؤلِّف. اين آثار در عرف كتابشناسي به نگارشهايي اطلاق ميشود كه نويسنده (مؤلّف) آنها ناشناخته باشد. بهطور طبيعي، هر اثر ميبايست صاحبي داشته باشد، اما عواملي سبب ميشود كه صاحبان پارهاي از آثار، نامشخص بمانند. اين عوامل، بنا بر مقتضيات سياسي، مذهبي، و اقتصادي متفاوت است. در تاريخ فرهنگ اسلامي ـ از جمله در تاريخ فرهنگ زبان پارسي ـ عواملي در مجهول بودن مؤلف برخي آثار مؤثر بودهاند::
نخستين عامل پسندهاي فرقهاي و ستيزها و عصبيتهاي مذهبي بوده است. گاه مؤلفي به يكي از مذاهب، جز مذهب حاكم، منسوب بوده و اثرش را در نشرِ آراي مذهبيِ موردِ پسند خويش نوشته و چون كلّيت مذهب وي در قلمرو جغرافياي مذهب حاكم قرار داشته و ممنوع بوده است، ناگزير مؤلف به نشر اثرش اهتمام كرده و از تصريح و ذكر نام و نشان خود بهلحاظ امنيتي اجتناب داشته است. بسياري از آثار مجهولالمؤلّف، در تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي، بر اثر حاكميت يك مذهب و محكوميت ديگر مذاهب پديد آمده و مؤلفان آنها، از ذكر نام خود امتناع كردهاند. اگر برخي مؤلفانِ اينگونه آثار، جرئت ميكرده و نام و نشانشان را بر اثر خويش ميگذاشتند و در نتيجه به زندان ميافتادند يا گرفتار ديگر محروميتها ميشدند، آثارشان بهسبب عدم نسخهنويسي و انتشار از ميان ميرفت يا حتي هممذهبانِ آنان، بهدلايل امنيتي، به هنگام تكثير و استنساخ آثار فرقه خود، از ذكر نام مؤلفان آنها پرهيز ميكردند. بدين ترتيب، پس از گذشت زمان، مؤلفان اين آثار، ناشناخته ميماندند. مجهولالمؤلف ماندن بيشتر آثار دانشمندان كرّاميه و اسماعيليه در تاريخ فرهنگ و تمدن اسلامي به اينگونه عوامل وابسته است. اين دسته از عوامل، اگرچه در همه ادوار تاريخ با صبغه عصبيتِ مذهبي بروز كرده، بيگمان در وراي آن، گاه عامل سياسي نيز وجود داشته است.
عامل مذهبي، گاه بهگونهاي ديگر در مجهول ماندن پارهاي از آثار مؤثر واقع شده است؛ به اين صورت كه پيروان مذهبي كه بهسهولت نميتوانستهاند از آرا و آثار نويسندهاي كه به مذهب كلامي و فقهي ديگر منسوب بوده بهرهمند شوند، آثاري شناخته و ناشناخته را ـ كه موافق مذهبشان بوده ـ به نام آن نويسنده، منسوب ميكرده و او را هممذهب خود نشان ميدادهاند؛ چنانكه در سده 6ق.، يا پس از آن، كتابي بهعنوان سرّالعالمين و كشف ما فيالدّارين را به ابوحامد غزالي نسبت دادهاند تا از تمايلات اشعري شديد او بكاهند و چهرهاي مقبول و پذيرفته از وي در عالم تشيّع نشان دهند (87:3).بعضي از آثار منسوب به فريدالدين عطار نيشابوري نيز به همين سبب به او منسوب شده است (5: 76). اين آثار منسوب، پس از گذشت روزگار و مطالعه و بررسي آنها، وقتي انتساب آنها محقّق نشده، در زمره آثار مجهولالمؤلف قرار گرفته و تا زماني كه تحقيقات كتابشناسي تاريخي صاحبان اصلي آنها را روشن نكند به آن نام خوانده خواهند شد.
عامل ديگر در ايجاد آثار مجهولالمؤلف، همنامي بعضي از نويسندگان و سخنوران بوده است؛ بهطوري كه چند نفر از آنان در شهرت خود همنام بودهاند و يكي از آنان در تاريخ فرهنگ از شهرتي برخوردار شده كه شهرت همنامان خود را تحتالشعاع قرار داده و احياناً آثارشان را به نام مشهورترين آنان ضبط كردهاند و چون اين انتساب محملي نداشته، در نتيجه آثار همنامان نامشهور، بهلحاظ نسبتهاي كتابشناختي، مجهول و نامعلوم مانده است. از اينگونه آثار، ميتوان منظومههاي متعدد اشترنامه، بيسرنامه، هيلاجنامه، جوهرالذّات، و جز آن را نام برد كه هرچند در تاريخ فرهنگ به عطار نيشابوري نسبت داده شده، مسلّم است كه از او نيست و از همنامان گمنامي است كه تاكنون مشخص نشدهاند و آثارشان در زمره آثار مجهولالمؤلف قرار ميگيرد.
عامل عمده ديگر، در پيدايش آثار مورد بحث، به آداب نسخهنويسي و كتابت مربوط است. در ميان كاتبان تا سده 7 ق.، رسم بر اين بود كه كاتبان و نسخهنويسان در شناخت و حفظ نام صاحب اثر اهتمام ميكردند. آنان در ابتداي كتاب و در سرفصلهاي آن، نام مؤلف را عموماً بهصورت "قال الاستاذ" يا "قال الامام" و با ذكر مشخصات نام و نشان او ثبت ميكردند تا اگر در ابتدا يا انتهاي نسخه كتاب افتادگي پيش آيد مولف، از خلال فصول و ابواب كتاب، قابل شناسايي باشد (4: 20؛ 10: 101). اما پس از سدههاي 6 و 7 ق.، اين شيوه نسخهنويسي در ميان كاتبان با تسامح روبهرو شد و گاه بر اثر كمسوادي كاتبانِ خوشنويس، اما ناآگاه نسبت به تاريخ فرهنگ، ناديده گرفته شد و پارهاي از آثار معلومالمؤلف به آثار مجهولالمؤلف بَدَل گشت.
تدوين مجموعه و استخراج بخشهايي از كتابهاي مفصّل بهصورت رسالههاي كوتاه را نيز ميتوان يكي ديگر از عوامل ايجاد آثار مجهولالمؤلف دانست. از سده 8 ق. به بعد كه كاتبان خوشنويس، شبكه كلانِ استنساخ و نسخهنويسي را برعهده گرفتند، گاه از آثار مفصّل مؤلفان شناختهشده پيشين، بخشي را بهگونه رسالهاي جدا و مستقل در آورده و نامي بر پايه موضوع آن بخش، بر كتاب ميگذاشتند و به اينترتيب، دهها اثر نامشخص و مجهولالهويه در تاريخ كتابشناسي فراهم كردند. بهطور مثال، از ميان آثار شناخته ابوحامد غزالي و محييالدين ابن عربي، چند ده رساله مستقل بهوجود آمد كه از آنها، در فهرستهاي نسخ خطي كتابخانههاي جهان، بهعنوان آثار مجهولالمؤلف ياد شده است (350:2-351). به همين گونه، اين دسته از كاتبان در زمينه تدوين مجموعههاي موضوعي نيز اهتمام داشتهاند و رسالههايي كه در يك موضوع ميديدهاند، در مجموعهاي واحد گرد ميآوردهاند. در چنين مجموعههايي، اگر بهطور مثال، نام مؤلف يك رساله شناخته بوده و نام مؤلف دو يا چند رساله ديگر ناشناخته، به هنگام نسخهنويسي جديدتر، بعضي از رسالههاي ناشناخته، به نام مؤلفِ شناختهشده ثبت شده و چون، پس از زماني، نادرستي اين انتساب روشن گرديده، نسبت پارهاي از رسالهها به مؤلفان اصلي آنها ميسر نشده و در نتيجه جزو آثار مجهولالمؤلف مطرح گرديدهاند.
البته آثار مجهولالمؤلف در هر فرهنگ كموبيش وجود دارد، ليكن بايد كوشيد تا هويت آثار مورد بحث شناخته شود. براي شناخت هويت اين آثار ميتوان از سبكشناسي زباني ـ ادبيِ هر دوره و نيز اسلوبهاي نويسندگي فردي بهره برد و، با توجه به تاريخ سبكهاي ادبي و سنتهاي فكري، به هويت نسبي آثار مورد بحث دست يافت؛ همچنانكه ميتوان بر مبناي نسخهشناسي تاريخي به مصدر و منبع صدور زماني اثر مجهولالمؤلف رسيد و بر اساس موازين كتابشناسي تاريخي، ردّپاي آثار مورد بحث را تا دوره تأليف آنها مشخص كرد.
مآخذ:1) ابننديم، محمدبن اسحاق. الفهرست. بهكوشش رضا تجدّد. تهران: دانشگاه تهران،[1350]؛ 2) بدوي، عبدالرحمن. مؤلَّفاتالغزالي. كويت: وكالهالمطبوعات، 1977 م. =1356؛ 3)دهلوي، عبدالعزيزبن احمد. تحفه اثناعشريه. استانبول: كتابخانه حقيقت، 1988 م. = 1367؛ 4) ژنده پيل، احمدبن ابوالحسن. انسالتائبين. بهكوشش علي فاضل. تهران: توس، 1368؛ 5)فروزانفر، محمدحسين. شرح احوال و نقد و تحليل آثار شيخ فريدالدين عطار نيشابوري. تهران: دهخدا، 1353.
نجيب مايلهروي