مختوم قلی فراغی
همیشه در هر قوم و ملتی قهرمانی می زیسته که گاه پیامبر بوده و گاه پیامبر گونه. رسالت اینان جز اصلاح اجتماع و مرد آن قوم نبوده و همیشه در پی این بوده اند که با پندهایشان از مشکلاتی که گریبانگیر مردم شده، بکاهند و اینگونه نیز می کردند، پس اجتماع آنان را همیشه قهرمان می نامد و به آن ارج می نهد تا با شناخت و پیروی از ایشان به آنچه که سعادت نامیده می شود، دست یابند . می توان گفت اجتماعی در جهان وجود ندارد که فاقد چنین شخصیتها و قهرمانهایی باشد و قهرمان پیامبر گونه ما ترکمنها نیز بی شک مختومقلی فراغی شاعر شهیرمان است. شخصیتی که ما بسیار به او احترام می گذاریم، چنان که سبب حیرت دیگر مردمان می شود و همیشه از او یاد می كنیم و اشعارش ورد زبان ترکمنها است. صداقتی ستودنی در سرودههای او است كه به سادگی انسان را با خویش هم دل میكند و این صداقت و توفیق ریشه در باوری دارد كه او به حرفهای خود داشت. او رسالت خویش را در قالب شعر به شیواترین وجه ادا كرد. مختومقلی حقیقتی زنده و جاوید و جاری در زندگی روزمرّهی ما است. او از میان مردم برآمد و با مردم خویش زیست و با درد و غم و شادی آنها درآمیخت و در نهایت در دل یك قوم نجیب و حقدوست به ابدیت پیوست و سندی پرارج از فرهنگ درخشان تركان تركمن را به دست آنان سپرد تا همیشهی تاریخ پایا و پویا و جاودان بمانند. مختومقلی، حنجرهی سرخ، سبز و سپید تركمن است كه خویشتن را سرود و چونان آیینهای است كه تركمنان زیبا در آن به تماشای خویش مینشینند و چونان بهشتی است كه در زمان دلتنگی، شاخهای از آن برچیده و میبویند و عطر پاكی و زلالی و زیبایی در جانشان میدود و با یاد خویش شاد و شاداب میشوند و آفتاب عشق در آنان میدمد. دانشمند و فیلسوف بزرگ مختومقلی فراغی، همیشه در آرزوی وطن آزاد و درخشان، مقتدر و فنا ناپذیر بود. آثار این دانشمند والا مقام مملو از ایده هایی همچون اتحاد و یکپارچگی بین ملتها است. برای مردم ترکمن مختومقلی سیمای ویژگی های معنوی و روحیه ملی مردم را در قالب هنر رهنمون می سازد.مختومقلی فراغی نه فقط یک شخصیت تاریخی به شمار می رود که یک ارتباط تنگاتنگ با عصر خویش داشته است، او پژواک زنده ای است که تا به امروز بر ما تسلط دارد. وی در مورد مردم با صدای خود مردم سخن می گفت. بنابراین اشعار او مثل یک آیینه، بازتاب گذشته ، حال و آینده معنوی ملتها است. آثار ادبی مختومقلی زنده می ماند، چون وی درک جدید بشردوستی و انسان گرایی را با تکیه بر فرهنگ و آداب و رسوم چندهزار ساله مردم خویش، گسترش می دهد. لذا در این جهان بینی بشر دوستی، جهات اساسی ترکمنها در تجلی ویژگی های معنوی مختومقلی منعکس شده است .زندگینامه مختومقلی فراغی مقارن با فتنه و آشوب های افشارها ، در شمال خراسان در روستای گرکز جرگلان که اکنون جزء خاک خراسان شمالی و شهرستان بجنورد است کودکی پا به دنیا نهاد که پدرش او را مخدوم قلی نام نهاد .مقارن با فتنه و آشوب های افشارها ، در شمال خراسان در روستای گرکز جرگلان که اکنون جزء خاک خراسان شمالی و شهرستان بجنورد است کودکی پا به دنیا نهاد که پدرش او را مخدوم قلی نام نهاد . جد مختوم قلی فراغی ،مختومقلی یوناچی نام داشت (1720-1654 میلادی) وی بسیار تنگدست و فقیر بود و از طریق آهنگری ، زرگری ،چرمسازی ، و خدمت دهقانی گذران روزگار میکرد . یوناچی در سال 1694 میلادی یعنی در سن 40 سالگی ازدواج کرد و در سال 1700 صاحب پسری شد که او را دولت محمد نام نهادند . دولت محمد به جهت اینکه در سن پیری پدر متولد شد به قری ملا یعنی ملای پیر شهرت یافت . وی آزادی تخلص میکرد . از او آثاری چون وعظ آزادی ، حکایت جابر انصار ، مناجات و اشعاری چند در غالب غزل ، قصیده و رباعی به یادگار مانده است .دولت محمد پنج پسر داشت و یک دختر ، که مختوم قلی سومین آنهاست . سال تولد مختوم قلی را 1733 میلادی برابر با 1112شمسی در روستای حاجی قوشان گنبدکاووس ذکر کرده اند و سال وفات او را 1790 میلادی یعنی 1169شمسی آورده اند وی در زمان وفات 57 سال سن داشته است. اشعار او سرشار از مضامین اجتماعی_ سیاسی و بیانگر موقعیت اجتماعی قوم ترکمن است. در قالب های شعری غزل، قصیده و مسمط شعر سروده است .عصر مختوم قلی عصر اغتشاش بود عصر باقی مانده از از خاکستر دوران نادر ، وی در فاصله مرگ نادر و جلوس کریم خان زند در سنین 6 تا 16 سالگی کاز چوپانی و دهقانی را و زرگری را تجربه کرد . در همین زمان احمد خان درانی بنیانگذار افغانستان جدید نیز در پی چشم طمع به متصرفات نادر از عوامل اغتشاش در ایران بود به همین منظور از بزرگان ترکمن تقاضای کمک کرد در نتیجه تعدادی از جوانان ترکمن به فرماندهی چاودیر خان به سوی افغانستان گسیل شدند . عبدالله یکی از برادران مختوم قلی نیز با آنها همرا بود که در راه کشته شد . محمد صفا برادر دیگر در جستجوی عبدالله برآمد و او نیز در راه افغانستان به دست دشمنان کشته شد . مختومقلی تاثرات قلبی خود را از این دو واقعه در طی مرثیه ایی قراء با سوز و گدازی تمام بیان کرده است. در تاریخ ادبیات ترکمن، شاعری پر آوازه و توانا تر از مختومقلی فراغی (1970_1733 میلادی) نمیتوان یافت که به قولی پدر ادبیات ترکمن بشمار می آید، اما این سخن بدان معنا نیست که قبل از وی شاعری ترکمن نبوده است، بلکه آوازه ی وی به خاطر تحولات عمیقی است که او در قالب و محتوای شعر ترکمن به وجود آورده است. تا آنجا که سروده هایش به نحو خارق العاده ای در دل و ذهن و روح ترکمن ها نفوذ کرده است.او شاعری است که عمرش را با مطالعه و سفر و سیر و سلوک گذرانده، درد اسارت را چشیده و همراه و همدل با مردم مظلوم صحرا بار سنگین جنگ ها و غارت های حکّام را به دوش کشیده است. پدر مختومقلی _دولت محمد آزادی_نیز خود از شعرای بنام ترکمن است که آثاری چون وعظ آزادی، حکایت جابر انصار و مناجات از او به یادگاری مانده است، وی تحصیلکرده ی مدارس خیوه بود و از علمای برجسته زمان خود بشمار می آمد که پس از اتمام تحصیلات به میان «گوکلان» ها برگشته و به تدریس و آموزش بچه های ترکمن پرداخته بود و مختومقلی نیز اولین بار نزد او به تحصیل پرداخت، اما کسی که رسماً نخستین معلم اوست، شخصی به نام «نیاز صالح» است.مختومقلی در عین حال که برای امرار معاش خانواده اش به کارهایی مانند چوپانی، مسگری و زرگری مشغول بود، از تعلیم و تحصیل و مطالعه دست برنمی داشت و به تحصیلات خود همچنان ادامه داد. ابتدا در منطقه ی «قزل آیاق» در مدرسه ای به نام «ادریس بابا» و سپس در مدرسه «کؤنگلده ش» بخارا تدریس می کرد و در آنجا با شخصی به نام نوری کاظم بن باهر که از ترکمن های سوریه بود و برای تدریس دعوت شده بود، آشنا شد و دوستیی عمیق میانشان شکل گرفت، اما اختلافات و دودستگی در میان علمای بخارا سرانجام سنگینی اش را بر نوری کاظم و مختومقلی فرود آورد، ابتدا نوری کاظم و سپس مختومقلی مجبور به ترک مدرسه شدند و در کنار هم راهی تازه را در پیش گرفتند، و آن سیر و سیاحت و کسب تجربه های جدید و دیدن سرزمین های تازه از نزدیک بود که لازمه ی اندوختن دانستنیهایی نو و گستردن وسعت دید انسانی ست. به اقتضای حال خود، و پیوند های فرهنگی، راه کشورهای شرقی را در پیش گرفتند. مقصد اول ایشان افغانستان و سپس هندوستان بود و مختومقلی در شعری یادی از آن سرزمین زیبا می کند:
حق اوغروندا قربان دیر
جانیم دولتیم مالیم
کؤنگؤل یولا روان دیر
هندوستان_دا خیالیم
ترجمه:جان و بخت و داراییم فدای راه حق است و دل در خیال هندوستان رهسپار راه.
پس از شش ماه سیر و سفر در هندوستان، از طریق کابل به ازبکستان و از آنجا به ترکمنستان پا گذاشتند و سپس در خیوه به مدرسه شیر غازی نامدارترین مدرسه آن زمان که در سال 1713 میلادی تأسیس شده بود رو آوردند؛ مکانی شوریده ترین عاشقان گرد آمده بودند، با پیرانی غرق در حقیقت که دل هر مشتاقی جذب معنویتشان می شد و مختومقلی یکی از آنان بود و مریدی شد عاشق و دلباخته، و طلبه ای تشنه ی علم و تعلیم فلسفه و تاریخ،و فقه و ادبیات فارسی و عرب که نمود آن در اشعارش پیداست. دورانی را در مدرسه «شیر غازی» طی کرد و سرانجام لحظه ی جدایی فرا رسید و برای او که سه سال از زیر دستانِ «شیر غازی» نان و نمک خورده بود و در آن مکان «قطب» را یافته بود و سر در پی «قطب» تا اعماق «عمّان» پیش رفته بود این مفارقت چه رنج آور بود.
مکان ایلأپ اوچ یئل ایدیم دوزونگنی
گیده ر بولدیم خوش قال گؤزه ل شیرغازی
اؤتوردیم قیشینگی، نوروز یازینگی
گیده ر بولدیم خوش قال گؤزه ل شیرغازی
ترجمه:سه سال در تو مأوا گزیدم
سه سال از دستانت نان و نمک خوردم
در زمستانها و بهاران سبز
اکنون هنگام وداع است
بدرود شیر غازی زیبای من !
قطب_دا سای گؤزلأب کمانا دوشدوم
نیستان قویدی عمّان، قاینادیم جوشدوم
خوش قال بوگون جیحون بحریده ن آشدیم
گیده ر بولدوم خوش قال گؤزه ل شیر غازی
ترجمه:سر در پی قطب،
در کناره ها می گشتم که به اعماق پا نهادم
و «عمّان» در زیر بارش باران
جوششی در من برانگیخت
و امروز رود جیحون را پشت سر می گذارم
بدرود! شیر غازی زیبای من !
مختومقلی با کوله باری از دانش و تجربه و دیدی تازه و دلی صاف به میان ایل خود بازگشت تا دگر بار با آن ها زندگی کند، شادی خود را با آنان قسمت کند و در غمشان اشک بریزد.مختومقلی زندگی مشقت باری را از سر گذراند؛ مرگ پدر، شکست در عشقی که از نوجوانی بدان دل سپرده بود. از دست رفتن محبوبش «مِنگلی»{mengli} که او را به زور به همسری مرد ثروتمندی داده اند. مختومقلی تنگدست را زار و ناتوان ساخته بود.
قولدان گیده ندیر دستانیم
گویا تنده ن چیقدی جانیم
گؤزی یاشلی مِنگلی خانیم
یوره گیم ایچره نارقیلدی
ترجمه:سروده هایم از دست رفته است
تو گویی جان از تنم پرواز کرده است
و مِنگلی من با چشمان اشکبارش
آتشی در دلم به پا کرده است.
دوران پس از نادر شاه عصر هرج و مرج بود و هر یک از بازماندگان و حکام در پی حکمرانی بودند و از سویی جدا شدن افغانستان از ایران، توسط احمد درانی که در این گیر و دار و کشمکش ها، برادران مختومقلی، عبدالّله و محمد صفا نیز طعمه مرگ می شوند و مرثیه های مختومقلی بیانگر تصاویری درد آلود از آن زمان است. مختومقلی فرزند مصیبت و رنج بود و شاهد مرگی پس از مرگی دیگر، پس از عشقی ناکام که ازدواج می کند دو پسر نوزادش را از دست می دهد و دیگر از او پسری نمی ماند اما در عوض فرزندی از عصر خود بر جای می گذارد که چکیده ی تاریخ و آئینه ی شکست ها و پیروزی ها و اندیشه ها و باور های اوست، فرزندی که از خون دل و لحظه لحظه ی زندگیش مایه گرفته است که یادگار و میراثی بزرگ در تاریخ ادبیات ترکمن است.وفات وی به سال 1790 میلادی رخ داد.آرامگاه مختومقلی در ایران در روستای آقا توقای از توابع شهرستان گنبد کاووس است.
محمد امين فرهنگ رئيس نمايندگي انجمن فرهنگي تركمن هاي افغانستان در هرات
منبع:www.turkmanhaiherat.blogfa.com