زیج چیست؟ منیع: میبو سرچ
و بمناسبت آن نام علمي است در اصول احکام علم نجوم و هيئت که تقويم از آن استخراج کنند... همچنين زيج قانون تنجيم است که در جداول آن اوضاع کواکب و خطوط طولي و عرضي که در آن مقادير حرکات مراکز کواکب باشد و حرکات تدابير و اوجات معلوم مي کنند. (غياث ) (آنندراج ).
نزد منجمان اسم کتابي است که در آن ثبت کنند احوال حرکات کواکب و مانند آن که از رصد معلوم شود. و آن معرب زيگ است به کاف فارسي ... چنانکه زيج قانوني است منجم را در شناختن نقوش و اوضاع فلکي و خطوط و جداول او در طول و عرض شبيه است بدان ريسمانهاي زيک درطول و عرض که در هم کشيده اند زيرا که کيفيات نقوش ثياب از آن ريسمانها پيدا شود چنانکه کميات حرکات کواکب از جداول زيج ظاهر گردد و آنکه به جيم پارسي خوانند (زيچ ) از اغلاط عامه است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
آن کتابي است که از او تقويم استخراج کنند. (شرفنامه منيري ).
معرب زيگ... تعيين احوال و حرکات ستارگان و محاسبه نجومي و جدولي که از آن به حرکات سيارات معرفت يابند. (از فرهنگ فارسي معين ).
کتابي که در آن حساب سير کواکب و استخراج تقاويم است سال بسال و آن به فارسي زه است و زيج معرب آن است . (مفاتيح العلوم ، يادداشت بخط مرحوم دهخدا).
ج ، زيَجَة. (يادداشت ايضاً). قانون تنجيم که در جداول آن اوضاع کواکب و خطوط طولي و عرضي که در آن مقدار حرکت مراکز کواکب و حرکات تدابير و اوجها را معلوم مي کنند. و نيز علمي را گويند در اصول احکام نجوم و هيئت که تقويم از آن استخراج مي نمايند. (ناظم الاطباء).
عنوان عمومي جداول عددي نجومي است که با توضيحات کافي براي حل مسائل نجومي و استخراج احکام همراه بوده است . اين کلمه عربي ماخوذ از فارسي است و اصل آن بقول بعضي «زيگ» و بقول بعضي ديگر (مانند بيروني در قانون مسعودي ) «زه » بوده است و اين احتمال هم داده شده است که زيگ صورت قديمتر زه بوده است . بهرحال اصل فارسي کلمه زيج ظاهراً بمعني ريسمان بوده و بتدريج بر سبيل توسع برشته هاي موازي که تارهاي پارچه از آنها تشکيل مي يابد اطلاق شده و بالاخره بمناسبت مشابهت خطوط يک جدول عددي به رشته تارهايي که در کارگاه بافندگي تنظيم مي شود اينگونه جداول نيز به همان نام خوانده شده است . و عاقبت به مجموعه جدولها يعني زيج اصطلاحي اطلاق شده است . محتمل است که اين توسعات در زمان ساسانيان انجام يافته باشد زيرا در متني پهلوي (فارسي ميانه ) ذکري از «زيک شترو-ايار» (زيج شهريار) رفته است . اطلاق زيج به يک جدول در دوره اسلامي نيز ديده ميشود. لفظ زيج ازعربي يا فارسي بصورت «ززي » وارد يوناني بيزانسي و بصورت زيک يا «ازيک » (از الزيج ) وارد لاتيني قرون وسطائي شده است . زيج بزرگ و اساسي ايرانيان زيج شهريار (سابقالذکر) يا زيج شهرياران يا زيج شاه بوده است که احتمالاً در سال بيست و پنجم سلطنت انوشيروان (555 م .) تهيه شده است و در حدود790 م . از پهلوي به عربي ترجمه گرديد و مانند سندهند پيش از ورود مجسطي نزد مسلمانان تاثيري فراوان داشته است . عده زيجهايي را که در 8 قرن اول اسلام تنظيم شده است متجاوز از 100 برشمرده اند که لااقل 25 عدد از آنها کمابيش مبتني بر ارصاد شخصي مولفين بوده است . اکثريت عظيمي از اين زيجها بر اساس هيئت بطلميوسي است . از آنها که بر اساس نجوم هندي يا نجوم ايراني قبل از اسلام بوده ظاهراً فقط زيج خوارزمي باقي است . از مواد اصلي که در اغلب زيجها مندرج است اينها را مي توان نام برد:
1 - گاه شماري .
2 - جداول خطوط مثلثاتي .
3 - جداول مختصات و تعديلات و ساير مقادير نجومي .
4 - جداول جغرافيايي شامل فهرست بلاد و غيره و مختصات جغرافيايي آنها.
5 - جداول صور نجومي .
6 - جداولي براي استخراج احکام نجوم . بعضي زيجها مشتمل بر اثبات قضايا و شرح ارصادي که در محاسبات بکار رفته است نيزمي باشد. (از دايرة المعارف فارسي ).
اصل حساب نجوم . (منتهي الارب ). اصل حساب نجوم و قانون تنجيم . ج ، زيجات . (ناظم الاطباء).
معرب زيگ فارسي و آن نزد منجمان کتابي است در شناسائي احوال حرکات ستارگان که از آن تقويم استخراج کنند .
(از اقرب الموارد):
ستاره شمر پيش دو شهريار
پرانديشه و زيجها در کنار.
فردوسي .
برفتند با زيجها در کنار
بپرسيد شاه از گو اسفنديار.
فردوسي .
همه زيج و صلاب برداشتند
بر آن کار يک هفته بگذاشتند.
فردوسي .
بدان صفت که به وهم اندرش ، نيابي جفت
بدان عدد که به زيج اندرش ، نيابي مر.
عنصري .
بدانست کافتاد خواهد شکست
سبک نزد شه رفت زيجي بدست .
(گرشاسب نامه چ يغمايي ص 406).
از نعش هدي تختش و از تير فلک ميل
وز قوس قزح زيجش و از ماه سطرلاب .
خاقاني .
همه زيج فلک جدول به جدول
به اصطرلاب حکمت کرده ام حل .
نظامي .
در نمودار زيج و اصطرلاب
درکشيدي ز روي غيب نقاب .
نظامي .
-زيج الغبيک ، يا زيج جديد سلطاني ،يا زيج گورکاني ; در نتيجه مساعي مشترک جمعي از دانشمندان تحت حمايت الغبيک در سمرقند فراهم شد و متن فارسي مدخل آن را با ترجمه فرانسوي «سديو» به سال 1847 م . در پاريس منتشر کرد. (از دايرة المعارف فارسي ).
-زيج الفونسي ; زيجي که به دستور الفونسوي دهم پادشاه لئون و کاستيل (1253 - 1284 م .) در «تولدو» فراهم گرديد تا جاي گزين زيجي گردد که دو قرن پيشتر به توسط «زرقالي » در «تولدو» تهيه شده بود. (از دايرة المعارف فارسي ).
-زيج الهزارات ; از ابومعشر جعفربن محمد البلخي . رجوع به الفهرست ص 386 شود.
-زيج ايلخاني ; به فارسي بوسيله خواجه نصيرالدين طوسي با همکاري جمعي از دانشمندان در رصدخانه مراغه تحت سرپرستي عاليه هولاکوخان فراهم گرديد. (از دايرة المعارف فارسي ).
-زيج بَتّاني ، يا زيج صابي ; بوسيله بتاني فراهم گرديد. اين زيج را «نالينو» با حواشي مفصل و ترجمه لاتيني در سه مجلد به سالهاي 1899 - 1907 م . در ميلان منتشر کرد. (از دايرة المعارف فارسي ). رجوع به التفهيم چ همائي ص 136 شود.
-زيج حاکمي ; تاليف علي بن يونس متوفي بسال 399 ه' . ق. (از التفهيم چ همايي ص 161). رجوع به همين کتاب ص 163، 164 شود.
-زيج خاقاني ;به فارسي ، که بوسيله غياث الدين جمشيد کاشاني فراهم و تقديم الغبيک گرديد و مولف در آن به اصلاح خطاهاي زيج ايلخاني نظر داشته است . (دايرة المعارف فارسي ).
-زيج رومي ; زيجي که بر اساس علم نجوم روميان بوده است:
به صلاب کردند از اختر نگاه
هم از زيج رومي بجستند راه .
فردوسي .
سه روز اندر آن کارشان شد درنگ
برفتند با زيج رومي به چنگ.
فردوسي .
ز آتش پرست و ز يزدان پرست
برفتند با زيج رومي بدست .
فردوسي .
-زيج سنجري ; که ابوالفتح عبدالرحمان خازني بنام سلطان سنجر تنظيم کرده . (دايرة المعارف فارسي ).
-زيج سِنْدهِنْد ; زيجي که فزاري به امر منصور خليفه عباسي با استفاده از ترجمه کتاب «سوري سدهانت » کنکه هندي فراهم آورده و تا عهد مامون و انتشار طريقه بطلميوس مدار عمل بود. (از دايرة المعارف فارسي ). رجوع به دايرة المعارف فارسي ذيل «سندهند» شود.
-
-زيج کبير حاکمي ; از ابن يونس است و فقط قطعاتي از آن در دست مي باشد. (دايرة المعارف فارسي ).
-زيج مشتمل ; از احمدبن نهاوندي است که در جنديشاپور به رصد اشتغال داشته . (دايرة المعارف فارسي ).
-زيج ملکشاهي ; که ظاهراً خيام در آن شرکت داشته است بنام سلطان ملکشاه سلجوقي خوانده شده است . (دايرة المعارف فارسي ).
-زيج ممتحن ; يحيي بن ابي منصور به امر مامون با ديگر دانشمندان در جبل قاسيون دمشق رصد بستند و اين زيج را فراهم آوردند. (از التفهيم چ همايي ص 161).
-زيج هندي ; زيجي که بر اساس نجوم هندي بوده است:
بياورد صلاب و اختر گرفت
يکي زيج هندي به بر در گرفت .
فردوسي .
ز قنوچ وز دنبر و مرغ و ماي
برفتند با زيج هندي ز جاي .
فردوسي .
من اهل مزاح و ضحکه و زيجم
مرد سفر و عصا و انبانم .
مسعودسعد (يادداشت بخط مرحوم دهخدا).
يکي ترک تازي زبان آمدستم
به مهمان پي عشرت و زيج و بازي .
سوزني (يادداشت ايضاً).
هيچ شعري نبود اندر شعر خوش من
کاندر او طيبتکي نبود و زيج و بازي .
سوزني (يادداشت ايضاً).
بيتي دو سه ثناي تو خواهم بنظم کرد
و آنگه فروروم به ره زيج و مسخره .
سوزني (يادداشت ايضاً).
ناگاه بر سر دروازه طبلي زدند ونعره برآوردند، بترسيدم و از حال آن پرسيدم ، گفتند اتابک زنگي به جوار رحمت حقتعالي پيوست و اين بشارت وفات اوست . من آن را زيجي دانستم ... (بدايع الازمان في وقايع کرمان ، يادداشت ايضاً).
آق لولي قراقليج شده
مير بازار بين که زيج شده .
غزالي مشهدي (از جهانگيري ).