واژگان کلیدی :

تنگری کن ، ترکن ، ایل بیلگه

از  زمان پیدایش انسان و تاریخ همانطور که تاریخ ترک از قدمت کهنی برخوردار است زبان ترکی نیز از قدمت کهنی برخوردار می باشد اولین قدمهای پیدایش یک ملت صحبت کردن آنها به یک زبان واحد است و به غیر از این زبان نشانه های اجتماعی و فرهنگی یک قوم محسوب می شود و در قیاس با اینها مشخص می شود .

از دیدگاه و سر منشأ زبان ترک به دلیل نزدیکی و همسایگی با فرهنگهای همجوار از زبان آنها بعضی لغات وارد زبان ترکها و بالعکس از زبان ترکها وارد زبان ملتهای همجوار شده است که این پیدایش یک امر کاملأ طبیعی محسوب می شود .امّا با این تفاسیر به گفته دانشمند بزرگ  ب،اُگل «  فرهنگ ترک و زبان ترک مثل یک مال غارت شده می ماند . هر کس با دلیل یا بدون دلیل از این فرهنگ و زبان چیزی گرفته است  »

در  این تحقیق سعی بر آن شده است که یکی از کلمات قدیمی که در زبان ترکی موجود بوده و مخصوصاً در  زمانهای بخصوصی یکی از بلند مرتبه ترین رده های اداری محسوب می شده و برای خانومها مورد استفاده قرار می گرفته مورد بررسی قرار گیرد.

 

همزمان با این در قدیمی ترین منابع ترکی می بینیم که در کنار عنوان خاقان عنوان بیلگه هم قبل از آن مکرراً تکرار می شده است  از نگاه فرهنگ ترک و بررسی های انجام شده می فهمیم  که برای اینکه مقام  خاقان بر کسی داده شود یکی از شرط های آن احراز کردن مقام بیلگه خواهد بود. خاقانهایی که توانستند بر راًس حکومت و تخت حکومت گوک ترکها (ترکهای آسمانی )  بنشینند توانسته بودند قبل ازآن مقام بیلگه یا آلپ را احراز کنند. در سنگ نوشته ها همچنین نوشته شده است که بیلگه خاقان بود، آلپ خاقان بود،[1] و در جای دیگر چنین ذکر شده است خاقانی به آلپ رسید.وزارت به بیلگه رسید[2]

   با وجود دانا وعاقل[3] بودن خاقان صفاتی چون شجاعت و شهامت نیز باید داشته می شد.البتّه که با تمام خصوصیات ذکر شده در بالا خاقان بر یک گروه مشاور با تدبیر احتیاج داشت . بعد از مرگ آخرین خاقان بزرگ گوک ترکها ( ترکهای آسمانی ) بیلگه خاقان  ( 716 – 734 ) امپراطوری چین که یکی از بزرگترین و قوی ترین امپراطوری زمان خود بود برای تشیع جنازه این فرمانروا یک گروه بسیار زیادی از افراد خود را که تا آن روز دیده نشده بود رهسپار دربار گوک ترکها برای ادای احترام نمود. امپراطوری چین که به غیر از خود برای تمام دولتهای آن زمان عنوان بربری داد ، خاندان گوک ترکها و مخصوصاً به بیلگه خاقان این طرز نگاهش فرق می کرد چونکه ایجاد یک حکومت قوی و به تمام معنا پیشرفته در آن زمان را مثل همان دولتی می دانست که خود آنها در ابتدا ایجاد کرده بود.[4]

بنا به تشکیلات قدیمی دولت ترکها ، همانگونه که یک مرد به هنگام منصوب شدن به مقام خاقانی مراسم خاصی ترتیب داده می شد به همان صورت هم یک زن هنگام منصوب شدن به مقام خاتونی مراسم خاصی اجرا می شد و آن زن به مقام ایل بیلگه خاتون نایل می شد در اسناد به دست آمده از گوک ترکها از این نوع مثالها بسیاری می توان یافت. مثلاً در کتابه های گوک ترکها هنگام به خاقانی رسیدن ایل تریش[5] خاقان و بحث از این موضوع این چنین قید شده ( در بالا خدای ترکها ، کشور مقدس ترکها را به این صورت ترتیب داده است ) و در جای دیگر چنین قید میشود( ملت ترک نابود نشود و هر زمان یک ملت باقی بماند )که این سخن ایل تریش خاقان و ایل بیلگه خاتون (فرستاده خدا ) در بین مردم  است و در بین آنها به مقام بالای رسیده است.[6] و در جای دیگر اویغور موییون چور  با برادرش تای بیلگه توتوک وارد مجادله می شود و در این مجادله پیروز شده خود را خاقان نامیده و در همان زمان لقب همسر خود را ایل بیلگه خاتون می گذارد. در کتابه های اویغور در مجلس دولت این چنین ذکر می شود :( خدا به بیلگه خاقان این مقام را داده است و ایل بیلگه خاقان را تعیین کرده است[7] ) .این چنین ذکر شده است.[8]

بعد از گذشت زمان مشخصی در بین مقام درباری تغیراتی رخ داد که از آن جمله مقام خاتون است . یعنی در ابتدای پیدایش بلند مرتبه ترین مقام درباری یعنی ( خاقان) و (خاتون) بعد از گذشت مدتی دچار تغییر و تحول گردید به عنوان مثال در بعضی از خاندانها خاقان، خان،سلطان، حکمفرما، پادشاه و شاه وسایر موارد .

همانگونه که در القاب مردها عنوان کردیم تغیرات را در بین القاب خانوم ها  هم تغیراتی در القاب صورت گرفته به عنوان مثال ترکن ، سلطان، بیلگه، بیگم ،و سایر موارد که به این موارد بر می خوریم.البتّه که دلیل این موارد را می توان ورود ترکها به داخل دولتها و فرهنگها و  رویارویی با دینهای مختلف دانست.

یکی از قدیمی ترین القابی که در مورد زنان گفته شده «ایل بیلگه» است که در خارج از زبان ترکی دنبال این اسم گشتن بیهوده به نظر می آید.همانطور که میدانیم ایل در زبان ترکی و سنگ نوشته های به دست آمده به معنی «دولت» و« کشور» استفاده شده است[9]. بیلگه هم به معنی کسی که صاحب علم و با عقل و تدبیر و کسی که آینده را پیش بینی میکند آمده است. بعد از مدتی به زنها و خانمهایی که در دربار به عنوان فرد تاثیر گذار بودند در دربار لقب ایل بیلگه گفته می شد و پس از گذشت زمان کم کم واژﮤ ایل بیلگه به فراموشی سپرده شد وعنوان          « ترکن » به میان آمد. با این لقب اگر بخواهیم کسی را مثال بزنیم بی شک و شبهه همسر ملکشاه یعنی  (ترکن خاتون ) که در رﺃس حکومت دولت سلجوقیان بود قرار دارد. دختر یک قره خان (ترکن خاتون) که آنقدر با حرص و طمع می خواست پسری که از او متولد شده را به تخت بنشاند. بین شوهر خود یعنی ملکشاه و وزیر معروف و دانای او یعنی نظام الملک کینه وکدورت ایجاد کرد که حتی به مرگ این دو شخص منجر شد و خود او هم در این بین در سال (1094)وفات یافت. یکی از شاهان خوارزم نیز که ایل ارسلان نام داشت و همسر او نیز ملقب به ترکن بود هنگامی که شوهرش وفات یافت (1172) یعنی سلطان شاه را به تخت نشاند . اما پسر دیگر ایل ارسلان یعنی علا الدین تکش از قراختایی ها کمک گرفته و بر علیه آنها شوریده و در نهایت با این همه کشمکش علا الدین تکش نا مادری خود را به قتل رساند(1174).

همسرعلاالدین تکش هم از ترکهای قبچاق بود که او هم لقب ترکن خاتون گرفته بود و به این لقب شناخته می شد. در نهایت نفوذ و مخصوصاً این نفوذ بر پسرش محمّد زیاد بود. او هفت کاتب داشت که بر روی مهر آنها چنین نوشته می شد «محافظ دین ودنیا ، پرنس ترکها ، ملکۀ تمام خانومها » با اینکه پا به سن گذاشته بود ولی زیبایی خاصی داشت. بعد از واقعۀ اترار و نبردی که بین خوارزمشاهیان و چنگیزیان روی داد به صورت اسیر در آمد و به قراقوم به صورت اسیر فرستاده شد و در همانجا در تاریخ (1233) در گذشت به غیر از این دختر بزرگ ساتوق بوقرا یعنی نیسب ترکن ، و دختر سوم آن هم هدیه ترکن نام داشت. مخصوصاً در بین خاندان سلجوقیان و خوارزمشاهیان زنانی که ملقب به ترکن هستند زیاد است.[10] امّا ما از کسانی مثال به میان می آوریم که آنها در تاریخ کمی شناخته شده تر هستند.

به دلایلی که ذکر کردیم احتمال می دهیم که عنوان ترکن یکی از القابی است که به میان آمدن آن به کمی گذشته تر برمی گردد. و دلایلی هم مبنی بر این گفته ها در سنگ نوشته های چینی که هنوز پنهان مانده داریم. همانطور که می دانیم هنگام شروع به انقراض دولت بزرگ هون مخصوصاً در آسیا قبیله های ترکی می خواستند حیات این قوم ادامه یابد به میان آمدند. دراواخر سده چهارم و اوایل سده پنجم میلادی یکی از اقوام قدیمی که در نواحی اُردُس زندگی می کردند هر چند زمان کوتاهی حکومت راندند که این خاندان به نام هسیا تشکیلات سیاسی خود را اداره می کردند. کسی که نسلش از آخرین فرمانروای هونها بود و در منابع چینی اسم آن هلین پوپو ذکر شده اسم ترکی را چگونه به او منتقل شدنش را چنین باز گو می کند. «اجدادم از شمال برخاسته و در جنوب ساکن شده اند اسم خانوادگی خودرا به نام سیوشیه تغیر داده اند.

تلفظ این کلمه با گویش چینی ها مطابقت نمی کرد. به همین جهت کمی بعد ها نام خانوادگی مادرشان را که لیویو بود بر خود انتخاب کردند و این اسم از پدر به پسر منتقل شد و تا به ما رسید . این اسم هم جزو اسمهای متداول زبان ترکی نبود. به همین دلیل هم در زبان ما (تانگرینین  گوک وردگی و گوکِ کادار اُلاشان ) یعنی خداوند تقدس بخشید ، تا آسمان مقامش عظمت پیدا کرد. (تنگری کوت) که این صفت به معنی خداوند مقدس آمده است و در رابطه با این اصطلاح لفظ هیوی- حِ بود که من اکنون با کلمه (حِ ) که به معنی  در یک جا جمع شدن و با اصطلاح لین جمع شدن حِ- لین را به عنوان نام خانوادگی قبول کردم.امّا تنها این اسم فقط مخصوص بچه های من که از اولین همسر ترکم زاده شده مورد قبول خواهد بود[11]. در مورد اسم حِ – لین پوپو و چیزهای که در رابطه با اوست از نگاه منابع چینی تانگری و گوک یعنی خداوند و آسمان که در معنی آمده است  چی – لین که در آخر این اسم لفظ لین درهر دو مشترک است از این هم نباید چشم پوشی کرد. درست یا غلط بودن این موضوع تاریخی که می توانست مورد بحث قرار گیرد . به چه معنی آمدن لفظ ترکن مخصوصاً در زبان ترکی مورد تحلیل بیشتری باید قرار گیرد. یکی از قدیم ترین دیوان لغات ترکی که به محمود کاشغری منصوب است و با نام دیوان لغات ترک هم نامگذاری شده در مورد تفسیر لغت تانگری اصطلاح    تنگری کن ذکر شده. محمود کاشغری چنین نوشته که در زبان غیر ترکها تنگری کن حتی به معنی کسانی که دانشمند و عالم بودند هم گفته می شده است[12]. یعنی  کسی که خداوند را عبادت و پرستش می کند ، عالم دانشمند، با دین و کسی که آینده را در نظر دارد و پیشبینی می کند هم گفته می شده است[13]. در بین اینها بلکه معنی بُگوُهم همردیف معنی تانگری کَن آمده باشد و به غیر از این محمود کاشغری هنگام بازگویی و تفسیر بیشتر معنی تِرکن از لفظ شهرشاش که همان معنی را می دهد گرفته است و در اصل اسم آن تاشکند یعنی شهر سنگ معنی            می کند[14].ودر جای دیگر باز معنی تِرکن را هم سلطان و هم خاقان یا کسی که از او اطاعت   می شود و مثل اینها معنی کرده است[15] یوسف حاص حجیب در مورد این کلمه این چنین می نویسد: به کسی که صلاحیت حکم رانی داشته باشد[16].

 ر .گنچ، مقاله ای در رابطه با عنوان تِرکن دارد که اینچنین  می گوید «در ابتدا تنها برای حکم رانها مورد استفاده قرار می گرفت. بعدها همان طور که از واژه سلطان در زمان عثمانی استفاده می شد برای خاتون هم مورد استفاده قرارگرفت[17] . یعنی از تغییری از تانگری کِن به تِرکن ارایه می دهد.

واژه تانگری کِن قبل از اینکه در دیوان لغات ترک محمود کاشغری مورد استفاده قرار گیرد در سنگ نوشته های زمان گوک ترکها در کتابه های اُنگین[18] در سطرهای  ٥، ٦ و ٨ آمده است.در بعضی مواقع به این صورت ذکر به میان آمده است.در سطر هشتم... درقسمت شمال چین هفت نفر دشمن شدند ،پدرم تِنگری کِن... در آنجا راه رفته است.قدرت  خود را عزم کرد...گفت که کار تنگری کَن را دیدید. اسم شَد را در آنجا نامگذاری کرد دشمن بزرگ اغوزها بود. تنگری کَن راه رفت. به اینصورت ذکر شده است پدرم شاد که تنگری کَن او را از ما نگیرد[19])

همانطور که می دانیم و معلوم است در سنگ نوشته های اُنگین و کتابه های بیلگه و کُول تِکین همه همسان هم بیان می کنند. و در سنگ نوشته های اُنگین در سطر های اول چنین نوشته شده است. بعد از مرگ بومین ، از دست دادن کشور وتجزیه شدن کشور و خاقان نمودن ملت ترک و به سلطنت رساندن ملت ترک دلیران ترک از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب رفتنشان و به فراموشی سپردن اسم ملت ترک نوشته شده است[20].

همانطورکه در سنگ نوشته های تونیوکوک[21] آمده ،دراُنگین هم بر جنگهای آنها تفسیرهایی نوشته شده است. که این هم دلیلی است بر اینکه آنها یک زمان خاصی را مورد تحقیق قرار می داد.[22] احتمالاً تنها قهرمان این جنگها که یکی از مشهورترین اغوزهای ٩گانه هم بود توانست عنوان تانگری را به دست آورد. در سنگ نوشته های (هانگی تا هات[23] ) کلمۀ تانگری کَن در سنگ نوشته ها دیده می شود در آنجا آمده است bıtıdı...beg er tengrıken  یعنی تنگری کن... نوشت که به این جمله بر می خوریم[24]. در یکی از منابع گوک ترک دیگر، که نامش هوتوک اولا [25]است در سطر اول چنین می آورد (kara kerekü tengrıken  )به این شکل جمله ای آمده است[26]. در آخرین قسمت ها در سنگ نوشته های آروهان [27]در سطرهای مربوط به این جمله ها چنین آمده  است تانگری کَن کُون چوی[28] _ و ... در جای دیگر     تانگری کَن کوتلوک بولسون[29] _  چنین اسمهای آمده است. در کتیبه اُنگین و در تمام نوشته ها آمدن لفظ باگا تنگری کَن برای شخص مذکر ذکر شده است و در سنگ نوشته هانگی تا _هات  آمدن اسم بگ اِر تانگری هم ظاهراً برای نام مرد ذکر شده است. امّا درنوشته های آروهان شخصاً،شاه زاده ای  توصیف می شود. بنابراین واژه تنگری کَن هم از  ابتداء  به عنوان لقب مردان وخانم هااستفاده  می شده است[30].  شبیه به  این مورد  در اسم اُمای هم  مشاهده شده است. در تاریخ واژه اُمای  در کنار اسم مرد و زن در جاهای گوناگون آمده است .

با توجه بر روابط ترک ها با ایلات- در مقیاس کوچک - و با دولتهای همجوار- در مقیاس وسیع-  در معرض اخذ واژگان از ایشان بوده اند. در مواردی هم خود تاثیر گذار بوده اند.  اینامر در روابط فی ما بین تاثیر داشته است. از این دولت ها، مغولها هستند که روابط ایشان  با ترکان در آسیا، به تبادل واژگان منجر شده است. . به نظر محققین ترکَن یکی از واژگانی است که از زبان ترکی وارد زبان مغولی شده است. همانطور که می دانیم پس از مرگ یکی از مشهور ترین خان های مغول ،یعنی اُکتای – مجلس آن دوره قبل از اینکه فردی  را به عنوان خان مغول انتخاب کند- دولت توسط همسر اُگدای  (اوکتای ) یعنی تورگِنِه خاتون اداره می شد. همانند اکثر ترکِن خاتون های دیگری  که در تاریخ داریم، خصوصیات اخلاقی او هم مثل تمام ترکن خاتون های دیگر  - حریص و مولع- ذکر شده است. اُکتای قبل از مرگ پسر سوم خود را به عنوان نایب  خویش انتخاب کرده بود. امّا در روزهای آخرعمرش،آن پسر  در جنگی  کشته شد.(1236)لذا،پسر بزرگش را که نامش شیرِمِن  نام داشت ،به عنوان ولیعهد انتخاب نمود.تورگِنِه خاتون در سال 1246 با علیرغم وجود  باتو پسرش گویکو را انتخاب کرد . کشمکش و نزاع  ناشی از این امر  به ناامنی منجر  شد، که با مرگ گویکو امنیت اعاده گشت.[31]. هدف ما در اینجا بازگویی تاریخ سیاسی نیست و نبود، بلکه موضوع اصلی ما، بررسی عنوان ترکن  و رسیدن به این نکته بود که" تورگنه" یا " تورکینا" شکل تغییر یافته ی  اسم ترِکن  می باشد.. در اینجا باید بگوییم که تمام خانومهای که اصلیت مغولی داشته اند یا مستقیماً اسم تِرکن را بعد از همسر شاه شدن به خود لقب می دادند و یا با مثالهایی که در بالا ذکر کردیم از اسم تورگِن استفاده می کردند. در نهایت باید این نکته را متذکر شویم  که در طول زمان واژه تنگری کن به لفظ تِرکن تغییر یافته . با اینکه این اسم در ابتدا  لقب مردان بوده است ،ولی با گذشت زمان به عنوان لقب زنان و خانم هایی که در ادارۀ کشور مسئولیت پیدا می کردند ،هم کاربرد داشته است. به نظر ما  اکنون و با توجه به نتایجی که ما به دست آورده ایم ،  می توان  به جستجو  در آن باره پایان داد، زیرا قطعآ منشاء آن از کلمۀ تنگری کِن می باشد و  هیچ شبهه ای در آن مورد نیست.

 

 

 

 

منابع :

١ – جعفر اوغلی آ ، آ. ن ،سامویلُویچ ،Türkler Değil İmparatoriçadır  Ülkü 9̸ 50 Ankara 1937

٢ – کلوسون ، س،ج The Ongın Inscription – Journal Of The Royal Asiatic Society  London 1957

۳– کلوسون ، س،ج An Etymologıcal Dictionary Of Pre – Thirteenth- Century Turkish ʼOxford 1972

٤- تاریخ مغول Şükürov İstanbul 2006

٥    -گنچ ،ر ،(ترکن) Türk Ansiklopedisi c.31 Ankara 1982

٦- گومچ ، س ،Baskısı Ankara 1999   Kök Türk Tarihi 2.

 ٧- گومچ ، س ،تاریخ   ایغور 2. Baskısı Ankara 2000

٨- گومچ ، س ،Türk Tarihinin Kahramanları: 13- Baz Kaganı ˮ Orkun ˮsayı64 İstanbul 2003

٩- گومچ ، س ، Türk Cumhuriyetleri ve Toplulukları Tarihi ʼ3. Baskısı Ankara 2006

١٠- گومچ ، س ،Türk Kültürünün Ana Hatları. Ankara 2006

١١Grenard .m.f. ˮSatuk Bugra Han Menkıbesi ve Tarihi ˮ çev. O.Turan -

Ülkü 13 ̸ 74 Ankara 1939

١٢Hamilton, J.R. L’Inscription Turque Runiforme de Khutuk-ula Journal-

Asiatique Tome 263 ʼParıs 1975

١۳Kafesoğlu, İ. Harzemşahlar Devleti Tarihi. 2. baskısı Ankara 1984-

١٤ Kafesoğlu, İ.  Melikşah. İslam Ansiklopedisi c7-5.baskısı İstanbul 1988  -

١٥ Kafesoğlu, İ.  Selçuklular. Türk Dünyasi El Kitabi 3. Baskısı Ankara2001-

١٦Kaşğarlı Mahmud. Divanü Luğat-it Türk Tercümesi çev. B.Atalay.2. baskısı Ankara 1988 -

١٧-  کلیاشتورنی ، س ج ،ˮNaskalniye Runiçeskiye Nadpisi Mongolii ˮ

18-Klyaştornıy¸ S.G.¸“Naskalniye Runiçeskiye Nadpisi Mongolii”¸ Tyurkologiçeski Sbornik¸ 1975¸ Moskva 1978

19- Klyaştornıy, S-E.tryjarski,"An Improved Edition of the Arkhanen Inscription", Rocnik Orientalistyczny, XLVII,Z.1, Warsazawa 1990

20-Köymen, M.A., Selçuklu Devri Türk Tarihi, 2. Baskı, Ankara 1982

21- Malov, S., Pamyatniki Drevnetyurkskoy Pismennosti Mongoloii i Kırgizii, Moskva-Leningrad 1959

22-Mirza Haydar Duğlat, tarih-i Reşidî Çev. O.Karatay, İstanbul 2006

23-Onagava, H., "Ongin Hibun yakuchu" (A Translation into Japanese of the Ongin Inscription with on Introduction), Asiatic Studies in Honour Toru Haneda on the Occassion of his Sixtieth Birthday, May 15, MCMXLII, Kyoto 1950

24- Onat, A., 5. Asırda Kuzey Çin’de Kurulan Hsia Hun Devleti (M.S. 407-431), Doçentlik Tezi, Ankara 1977

25- Orkun, H.N., Eski Türk Yazitları, C. I, İstanbul 1936

26- Otkan, P., M.S IV. Yüzyılda Hunların Önderliğinde Çin’de Başlayan Yabancı Kavimlerin Hareketinin Kültürel, Toplumsal ve Ekonomik Etkileri, Doktora Tezi, Ankara 1974

27- Radjabov, A., "Ob Onginskom Pamyatnike", Sovyetskaya Tyurkologiya, No 2, Bakû 1970

28- Stebleva, I.V., Poeziya Tyurtkov, VI-VIII vekov, Moskva 1965

29- Tekin, T., A Grammar of Orkhon Turkic, Bloomington 1968

30- Tryjarski, E., "L’inscription Turque runiforme d’Arkhanen, en Mongolie", Ural-Altaische Jahrbücher, Vol. 36, Wiesbaden 1965

31-Tryjarski, E.,  "Zur Neuren Geschichte des Ongin Denkmals", Sprache, Geschichte und Kultur der Altaischen  Völker, Protokollband der XII. Tagung der PIAC 1969 in Berlin, berlin 1974

32- Voytov, V., "Onginskiy Pamyatnik. Problemı Kulturovedçeskoy  Interpretatsii", Sovyetskaya Tyurkologiya, No 3, Bakû 1989

33- Yusuf Has Hacip, Kutadgu Bilig C. I, Metin Haz. R.R Arat, 2. Baskı Ankara 1979      

 



[1]        - نگاه کنید به سنگ نوشتۀ  Köl Tigin Yazıtı  در قسمت شرقی Bilge Kagan Yazıtı و در قسمت شرقی و Bilge kagan imiş Alp kagan imiş                                          

[2]        - نگاه کنید به Tunyukuk Yazıtısı  اولین سنگ نوشته در قسمت جنوبی ودر قسمت شرقی و در قسمت شمال Kagan Alp imiş̦ müşaviri bilge imiş  

     [3] -  نگاه کنید به Köl İç Çor Yazıtıدر قسمت غربی Bilgeligi için yiğitliği için 

[4]      - س̦گومچ Türk Kültürünün Ana Hatlari  آنکارا 2006 صفحه 56 و57

- کسی است که امپراطوری گوک ترکهای دوم را برپا نهاد و به معنی کسی که دولت را سامان بخشید است .                                       [5]

    [6]-نگاه کنید به Köl Tigin Yazıtı در قسمت شرقی Bilge Kagan Yazıtı  در قسمت شرقیÜze Türk Tengrisi.Iduk yiri-sudı ança itmiş ança itmiş Erinç      

   [7]  -نگاه کنید به  Taryat –Terhın Yazıtı  در قسمت شرقی Tengride Bolmiş il Etmiş kagan il Bilge katun tayin etti        

   [8] - س، گومچ Uygur Tarihi.چاپ دوم آنکارا 2000 صفحه 27

   [9] -  س، گومچ Kök Türk Tarihi  چاپ دوم آنکارا 1999 صفحه 82و83

[10] - جعفر اوغلی آ ، آ. ن ،سامویلُویچ  ülkü 9̸ 50 Ankara 1937 “Ne Turki a Tsaritsa = Türkler Değil İmparatoriçadır” Grenard .m.f. ˮSatuk Buğra Han Menkıbesı ve Tarihi ˮ çev.O.Turan - Ülkü 13 ̸ 74 Ankara 1939 » Selçuklu Devri Türk Tarihi 2. Baski Ankara1982     

                                                                                                      Moğol Tarihi haz.E.Kalan-Q.Şükürov.İstanbul 2006, sayfa 92 

[11] -  p-Otkan m.s.IV. Yüzyılda Hunların Önderliğinde Çinde Başlayan Yabancı Kavimler Hareketinin Kültürel Toplumsal ve Ekonomik Etkileri. Doktora tezi Ankara 1974 sayfa 49

            -کاشغری . محمود .ترجمه دیوان لغات ترک ج.3 ترجمه ب. آلتای دومین چاپ آنکارا 1988 صفحه 377                      [12]

[13] -S.G.Clauson .An etymological Dictionary of pre- Thirteenth-century Turkish .oxford 1972٫ș525.

- کاشغری . محمود .ترجمه دیوان لغات ترک ج.اول صفحه 443                                                                              [14]

- کاشغری . محمود .ترجمه دیوان لغات ترک ج.اول صفحه 376و441و442وجلد دوم صفحه 209                                       [15]

[16]-Yusuf   Has Hacib. Kutadgu Bilig .c.1 Metin Haz.R.R.Arta.2.baskı Ankara 1979 s.27.29

[17] -Cllauson a.g.m.s.544.Genç a.g.m.s.116

[18] -Ongin Yazıtı için bakınız H.N.Orkun. Eski Türk Yazıtları.c.1.istanbul 1936.s127-131. S.Malov.Pamyatniki Drevnetyurkskoy pismennosti mongoloii i kirgizii.moskva-leningrad 1959. S.5-11 1.V.stebleva.poeziya Turkov.VI-VIII Vekov moskova 1965 .s 134-136. T.Tekin. A gerammar of orkhon turkic.Bloomington 1968.s.291-292; H.Onagava, “Ongin hibun yakuchu” (A Translation into Japanese of the Ongin Inscription with on Introduction), Asiatic Studies in Honour Toru Haneda on the Occasion of his Sixtieth Birthday, May 15, MCMXLII, Kyoto 1950, s.431-451; S.G.Clauson, “The Ongin Inscription”, Journal of the Royal Asiatic Society, London 1957, s.177-192; A.A.Radjabov, “Ob Onginskom Pamyatnike”, Sovyetska Tyurkologiya, No 2, Bakü 1970, s.3-43; E.Tryjarski, “Zur neuren Geschihte des Ongin Denkmals”, Sprache, Geschihte und Kultur der Altaischen Völker, Protokollband der XII. Tagung der PIAC 1969 in Berlin, Berlin 1974, s.629-630; V.Voytov, “Onginskiy Pamyatnik. Problemı Kulturovedçeskoy Interpretatsii”, Sovyetskaya Tyurkologiya, No 3, Bakü 1989, s.34-40.

[19]- Bakınız, Ongin Yazıtı, Ön Taraf 8. Satır: … Çin’de kuzeye doğru, Oğuzlar arasında yedi kişi düşman olmuş. Babam Baga Tengriken…orada yürümüş, işi-gücü çevirmiş… Tengriken’in işini grdün diye taltif etmiş. Şad adını orada vermiş oldu. Tokuz Oğuzlara kadar düşman imiş, büyükmüş. Tengriken yürümüş… Babam şad, Tengriken almasın diye şöyle arzetmiş…

[20] - Bakınız, Ongin Yazıtı, Ön taraf, 1-3 satır: Ol kan yok boldukta kisre il yitmiş, ıçgınmış, kaçışmış...kaganladuk kaganın ıçgını ıdmış, Türk bodun öngre kün togsıkınga, kisre kün batsıkınga tegi, beriye Tabgaçka, yırıya yışka tegi...alp erin balbal kıltı. Türk bodun atı yok bolu-barmış erti.

[21] - Bakınız, Tunyuku Yazıtı, I. Batı tarafı, 7: İl-teriş Kagan boluyın biriye Tabgaçıg, öngre Kıtanyıg Oguzıg üküş ölürti.

[22] - Bunun için bakınız, Saadettin Gömeç, “Türk Tarihinin Kahramanları: 13- Baz Kagan”, Orkun, Sarı 64, İstanbul 2003.

[23] - Bu yazıt için bakınız, S.G.Klyaştırnıy, “Naskalniye uniçeskiye Nadpisi Mongolii”, Tyurkologiçeski Sbornik, 1975, Moskova 1978, s.156.

[24] - Bakınız, Hangita-Hat Yazıtı, 3. satır: Beg Er Tengriken...yazdı.

[25] - Bu yazıt için bakınız, J.R. Hamilton, “L’inscription Turque runinforme De Khutuk-Ula”, Journal Asiatique, Tome 263, Paris 1975, s. 171-182.

[26] - Bakınız, Hutuk-Ula Yazıtı, 1. Satır: Kara çadırın kutlusu.

[27] - Bu yazıt için bakınız, E.Tryjarski, “L’inscription Turque runinforme d’Arkhanen, en Mongolie”, Ural-Altaische Jahrbücher, Vol. 36, Wiesbaden 1965, s.423-429; S.G. Klyaştornıy-E.Tryjarski, “An Improved Edition of the Arkhanen Inscription”, Rocznik Orientalistyczny, XLVII, Z.1, Warszawa 1990, s.65-70.

[28] - Bakınız, Aru-Han Yazıtı, 1. Satır: Kutlu (haşmetli) prenses

[29] - Bakınız, Aru-Han Yazıtı, 2. Satır: …prensesim kutlu olsun.

[30] - Hatta 1370’lerde Emir Temür’e karşı savaşan Arlat beylerinden birisinin adı kaynaklarda Türkan (veya Terken) Arlat biçiminde geçmektedir. Bakınız, Mirza Haydar Duğlat, Tarih-I Reşidi, Çev. O.Karatay, İstanbul 2006, s.206.

[31] - S.Gömeç, Türk Cumhuriyetleri ve Türk Toplulukları Tarihi, 3. Baskı, Ankara 2006, s.281.